دانلود رمان دیر آمدی نیمه عاشقترم را باد برد | اندروید ، آیفون ، جاوا ، pdf و موبایلدانلود رمان ایرانیدانلود رایگان رماندانلود کتاب داستانرمان عاشقانهدانلود رمان عاشقانه pdfدانلود رمان مخصوص گوشی های اندروید

 

دانلود رمان عاشقانه دیر آمدی نیمه عاشقترم را باد برد

نویسنده : pardis_banoo کاربر انجمن نودهشتیا

حجم کتاب : ۲٫۴ (پی دی اف) – ۰٫۲ (پرنیان) – ۰٫۸ (کتابچه) – ۰٫۲ (ePub) – اندروید ۰٫۷ (APK)

ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

تعداد صفحات : ۲۵۳

خلاصه داستان :

داستان درباره ی دختری به اسم اسراست که یه شکستو تو زندگیش تجربه کرده و ضربه روحی بدی خورده. اون حالا با یه دیده زخم خورده و بدون اعتماد به اطرافیانش نگاه میکنه و در صدد تلافی ضربه ایه که بهش زدن. یه جورایی حیفش میاد فقط خودش اذیت شه و ناراحتی بکشه. میخواد بقیه هم درد اونو بچشن و بفهمن چی به سرش اومده.
تو یه اتفاق ناگهانی با پندار آشنا میشه و احساس به تاراج رفته ش دوباره ظهور میکنه و…

 

قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

 

دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

دانلود کتاب برای کلیه ی گوشی های موبایل (نسخه PDF)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

قسمتی از متن رمان :

-سلام
-سلام بفرمایید
-ببخشید قیمت اون پلیور تو ویترین چنده؟
-کدوم؟
-اون کرم رنگه
-اها اون مال ترکیه س یکی از بهترین خریدامونه که کلیم فروش کرده پنجاه تومنه
خسته از این همه ور زدنش یه ممنونی زیر لب گفتمو از مغازش خارج شدم. خوبه فقط یه قیمت پرسیدما.
به سمت مغازه کفش فروشی رفتم و یکم به کفش ها نگاه کردم. بعدم از پاساژ زدم بیرون.
یه تاکسی گرفتمو ادرس خونه رو دادم. دیگه هوا داشت تاریک میشد.
نزدیک خونه به تاکسی گفتم نگه داره. پولو حساب کردم و از ماشین پیاده شدم.
اروم قدم میزدم و به سمت خونه میرفتم که گوشیم زنگ خورد به صفحه ش نگاه کردم اسم شکیلا روش نقش بسته بود.
زیر لب یه برو بابا گفتمو ریجکت کردم.
دوباره زنگ زد و دوباره ریجکت کردم دفعه سوم که زنگ زد دکمه اتصالو زدم.
صداش تو گوشی پیچید. عمدا راه طولانی ترو برای رسیدن به خونه انتخاب کردم چون غرورم اجازه نمیداد بهش بگم رسیدم خونه نمیتونم حرف بزنم حس میکردم یه جورایی از جذبه م کم میشه.
صداش تو گوشی پیچید
تقریبا نعره میکشید. میدونستم خیلی مغروره و ریجکت کردنش واسش عجیب گرون تموم شده ولی واسم مهم نبود.
-به چه جرئتی قطع میکنی دختره چشم سفید هاااااااا. بگو دردت چیه که یهو عوض شدی؟ببین نابودت میکنم بخوای بهم خیانت کنی
-به اندازه کافی خوب نیستی که باهات بمونم
این حرفارو در کمال ارامش و رلکسی بهش زدم
-تو غلط میکنی. از اولم همین بودم چرا اونموقع به این نتیجه نرسیده بودی.

منبع : نودهشتیا