loading...
دانلود رمان عاشقانه
. بازدید : 696 سه شنبه 23 شهریور 1395 نظرات (1)

دانلود رمان نیمکت باران

 

5 دانلود رمان آدم و حوا | گيسوي پاييز کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

6 دانلود رمان آدم و حوا | گيسوي پاييز کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) پسورد : www.book4.ir

7 دانلود رمان آدم و حوا | گيسوي پاييز کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) منبع : wWw.98iA.Com

11 دانلود رمان آدم و حوا | گيسوي پاييز کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) با تشکر از بهاره.غ عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

pdf دانلود رمان آدم و حوا | گيسوي پاييز کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

jar1 دانلود رمان آدم و حوا | گيسوي پاييز کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

jar2 دانلود رمان آدم و حوا | گيسوي پاييز کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

epub دانلود رمان آدم و حوا | گيسوي پاييز کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

android دانلود رمان آدم و حوا | گيسوي پاييز کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

21 دانلود رمان آدم و حوا | گيسوي پاييز کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قسمتی از متن رمان :

 

صدایش در گوشم می پیچد.
صدایی که می گفت: این تویی که به بارون معنا دادی... این تویی که بارونو واسه من قشنگ کردی... باران من تویی!
باران دیگر باران نیست... آن باران سوخت... آن باران آتش گرفت!
بارانی که می سوزد باران نیست... کویر است... صحراست... خس و خاشاک است!
قطرات اشکم، همراه با باران سیل آسا روی پستی و بلندی صورتم جاری شده است و من قلبم می سوزد و جانم آتش می گیرد. دستی به روی نیمکت می کشم و حکاکی باران خورده ی روی آن را لمس می کنم... با سرِ انگشتم دوباره روی حکاکی می نویسم: نیمکت باران!
و... یک واو کنده کاری شده، روی چوب نیمکت! کاش ادامه می یافت. کاش میشد نوشت: نیمکت باران و... و او! کاش نام او روی چوب نیمکت حک میشد کنار واو! اما نشد... و این نیمکت، نیمکت باران ماند!
در سرمای پاییزی، گرمای حضورش حس... و عطر تنش را استشمام می کنم! شالم را تا روی لب هایم پایین می آورم و بدون اینکه از زیر تار و پود شال، نگاهش کنم، قصد بلند شدن از روی نیمکت را می کنم... اما او دستم را می گیرد و من در جایم میخکوب می شوم. بی صدا اشک می ریزم و دستم را از قندیل دستش بیرون می کشم... صدای بم و غمزده اش، حالم را خراب تر می کند: بارانم! بارانِ من...
سرم را سمت او می چرخانم و نگاهش می کنم... اما او نمی تواند چشمانم را ببیند... . دستش را سمت صورتم می آورد و شال را پس می زند و من... و من... هق می زنم. به موهایم دست می کشد و نگاهم می کند. چشمانم را می بندم تا نبینم... تا نبینم که می بیند مرا! با پشت انگشتانش، پشت پلک هایم... گونه هایم... پیشانی ام را نوازش می کند و من بیشتر می سوزم... من بیشتر آتش می گیرم... من بیشتر ضجه می زنم. سرم را در آغوش می گیرد و بغض صدایش را مردانه به نمایش می گذارد: نبار باران... .

 

 

منبع : http://www.book4.ir

. بازدید : 490 سه شنبه 23 شهریور 1395 نظرات (0)

دانلود رمان شعله دار

 

 قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

 پسورد : www.book4.ir

 منبع : wWw.98iA.Com

 با تشکر از ROJAN1369  عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

 دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

 دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

 دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

 دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

 قسمتی از متن رمان :

سایدا:
قدم زنان.. شاید هم کشان کشان ..کوچه های تنگ محله را پشت سر گذاشتم و مقابل دروازه ی حیاط ایستادم ..تحمل خستگی چشمم از سر شب بیداری های این چند روزه و تحمل خستگی پاهایم از سر پیاده روی از ایستگاه تا خانه به کنار ..دیگر طاقت صدایی که از سر ضعف و گرسنگی از معده ام بلند شده بود را نداشتم ..برنامه ی چند ساعت آینده را در 
ذهنم چیدم ..اول خوردن یک دل سیر غذا و دوم یک چشم سیر خوابیدن .. کلید انداختم و در را باز کردم ..توی این گرما نصف روز درس خواندن چیزی کمتر از کوه کندن نبود ..به لطف آفتابی که با بیرحمی به تمام پهنای زمین می تابید از سروصورتم عرق می بارید.. کفش هایم را پشت در خانه از پاهایم بیرون کشیدم و با برداشتن چند قدم به جلو پله ها را آرام آرام و یکی یکی بالا رفتم و در همان حال داد زدم: مامان مریمی کجایی ؟
صدای مامان از نزدیک ترین فاصله بود احتمالا از توی آشپزخانه..
_ همین جام عزیزم بیا بالا 
رسیدم به بالا و کنار در آشپزخانه منتظر خودم دیدمش.. مقنعه و کیفم را از خودم جدا کردم وبه طرفش راه افتادم 
_سلام مامانم خسته نباشی 
برخلاف چشمش که به وضوح آثار اشک در آن پیدا بود لبش خندید و گفت سلام دخترم توهم خسته نباشی
خیره در چشمانش با نگرانی پرسیدم: چیزی شده مامان چرا گریه کردی؟ 
انگار یادش نبود من خستگی را هم از چشمش می خواندم اینکه دیگر اشک بود ..سریع انگشتش را سمت گوشه چشمش برد و نم اشک را از آن نقطه پاک کرد ..
_چیزی نیست مادر داشتم پیاز خرد میکردم 
وخیلی زود نگاه از چشمم گرفت و برای تغییر جو گفت: برو لباساتو عوض کن دستاتم بشور وبیا ناهار بخوریم
تعجب میکردم از کار مامان.. با وجود اینکه میدانست جز به جزء حرکاتش را تفسیر میکنم باز هم برای توجیه رفتاری که جلوی چشمم عیان میکرد دلیل و بهانه ای می آورد که قطعا یک کودک راهم قانع نمیکرد من که دیگر جای خود داشتم ..مقابلش ایستادم و صد راهش شدم
_ مامان من بچه نیستم.. دیگه بااین دروغای مصلحتی قانع نمیشم. بگو چرا گریه کردی؟ 
دستی رو سرم کشید و موهایم را از روی پیشانی کنار زد
_ گفتنش چه فایده وقتی که اذیتت کنه ..وقتی که ناراحتت کنه
_اشکالی نداره اگه قراره شما اذیت بشی ،فدای سرت اگه منم اذیت بشم یاناراحت 
اشک به چشمش دوید اما سریع پسش زد و گونه ام را بوسید 
_برو لباساتو در بیار بعد ناهار باهم حرف میزنیم
تغییر لباس دادم ..دست و صورتم را شستم و به آشپزخانه برگشتم ..طوری برای شنیدن حرفهای مامان عجله داشتم که نفهیدم چطور غذا را از گلویم به پایین می فرستادم ..در حال جمع کردن سفره بودیم که مامان بالاخره لب باز کرد و به انتظار عذاب آور من پایان داد 
_امروز آقای عزتی اومده بود دم در ..درباره ی اجاره ی خونه با هم حرف زدیم اما به نتیجه نرسیدیم.. باید سر این ماه خونه رو خالی کنیم
طبق گفته ی خودش ناراحت شدم ..با این اوضاع نابه سامان بی پولی مان جایِ اجاره ای بهتر از اینجا پیدا نمیکردیم ..اگر بعد از رفتن از اینجا آواره می شدیم؟؟ اگر جایی برای زندگی پیدا نمیکردیم؟
چشمهای نگرانم را به مامان سپردم وگفتم :چرا به نتیجه نرسیدین؟ مگه چی می خواست؟
_ حرفش یکی بود می گفت یا رهن کامل یا دوبرابر کردن کرایه ..البته حقم داره تا الانشم از روی قراردادی که سه سال پیش باهاش بستیم داریم اجاره ی خونش و میدیم
پس دیگر امیدی هم به راضی کردن عزتی نبود اگر مامان می گفت حق داشت یعنی حق داشت
_ یعنی هیچ راهی نیست؟ باید خونه رو تخلیه کنیم؟
آه کشید 
_می گفت اگه قبول کردین که این مقدار کرایه خونه روهم بدین از این به بعد باید به موقع و سرماه باشه نه مثل قبل چهار ماه به چهار ماه
_با این شرایطی که ماداریم برامون هزار تومنم هزار تومنه پس نمی تونیم بیشتر از این کرایه بدیم مگه اینکه رهن و یه کاریش کنیم
_ خودمم به رهن فکر میکردم یه مقدار پول از آقای فتحی طلب دارم ولی کفاف نمیده ببینم می تونم ازش بخوام یه خرده پول دیگه به عنوان پیش پرداخت بهم بده تا بعدن براش کار کنم و تسویه کنم
عملی شدن حرفهایش ممکن بود.. اما حتما به قیمت اضافه کاری و خستگی بی اندازه.. فشار مشکلات زندگی تا همین جاهم مامان را از پا در آورده بود.. تحمل فشار بیش از این دیگراز توانش خارج بود .هرچند که تحمل می کرد،بی منت و با تمام وجود.. نزدیک شد.. گونه ام را نوازش کرد 
_تو نگران نباش عزیزم خدا بزرگه و حلّال مشکلات
دستش را از روی گونه ام گرفتم و انگشتانش را به آرامی در مشتم فشردم _مامان کاری از دست من برمیاد ؟می خواین یه کاری پیدا کنم که بعد از دانشگاه...
اجازه ی ادامه دادن به حرفهایم را نداد 
_هیس..تو به من قول دادی و قسم خوردی که جز به درست به چیز دیگه ای فکر نکنی پس نه قسمتو بشکن نه قولتو
چاره ای نداشتم حرف روی حرفش نمی آوردم باید میگفتم چشم نمیشکنم
و گفتم..

 

 

منبع : http://www.book4.ir

 

. بازدید : 568 سه شنبه 23 شهریور 1395 نظرات (0)

دانلود رمان امشب ازت متنفرم

 

5 دانلود رمان امشب ازت متنفرم | مهسا اسدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

6 دانلود رمان امشب ازت متنفرم | مهسا اسدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) پسورد : www.98ia.com

7 دانلود رمان امشب ازت متنفرم | مهسا اسدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) منبع : wWw.98iA.Com

11 دانلود رمان امشب ازت متنفرم | مهسا اسدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) با تشکر از مهسا اسدی عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

 

pdf دانلود رمان امشب ازت متنفرم | مهسا اسدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

jar1 دانلود رمان امشب ازت متنفرم | مهسا اسدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

jar2 دانلود رمان امشب ازت متنفرم | مهسا اسدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

epub دانلود رمان امشب ازت متنفرم | مهسا اسدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

android دانلود رمان امشب ازت متنفرم | مهسا اسدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

21 دانلود رمان امشب ازت متنفرم | مهسا اسدی کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قسمتی از متن رمان :

قدم هایم را مهمان خیابان های بی در وپیکر شهر میکنم…آرام راه میروم…سست قدم میزنم…دست خودم که نیست تمام توانم به تاراج رفته…باران میبارد…شدید میبارد…بی وقفه میبارد…و چشمان من نیز او را همراهی میکند…اشک های تلخ دلتنگی و یاس را بی مهابا بر گونه های سردم میریزم بلکه کمی از دردم کاسته شود….نمیدانم به کجا میروم…میدانی…مقصدی ندارم…فقط دلم رفتن میخواهد…از آن رفتن هایی که دیگر بازگشتی ندارد…همان هایی که با رفتنت تمام آنچه را که داشتی یا آرزوی داشتنشان را….فراموش میکنی و فراموش میشوی….حس و حاله خود را درک نمیکنم…نمیدانم چه میخواهم و حتی دقیقا به چه فکر میکنم…افکارم مشوش و پریشانند…تمرکز ندارم….چیزی راه گلویم را بسته….نفس کشیدن هم برایم سخت شده….خوب که فکر میکنم میبینم علاقه ای هم به نفس کشیدن ندارم…آسمان تیره شده،همانند قلب من…بارانی شده،همانند چشم های من…طوفانی شده،هماننداحساسات من…وجه تشابهم زیاد شده با آسمان….اما خب من دلم این تشابه را نمیخواهد…تو میگویی چه کنم؟؟؟به خداوند سوگند دست از تو کشیده ام…مدت هاست که دست کشیدم…از تو …از لبخندت….از چشمانت…دیگر چه میخواهی لعنتی؟؟؟که بی خیال خیالت بشوم….باشد هرچه تو بگویی….”بیخیال خیالت میشوم…و میسپارمت به دست “او”…اما چه کنم که “او”فقط یک ضمیرسوم شخص غایب نیست…”او”کسی است که تمام هستی این “اول شخص مخاطب حاضرت “را …به آتش کشیده…آتش…”به خداوند سوگند که میخواهم کنار بگذارم اما نمیشود..درد من میدانی چیست؟؟؟لعنتی نمیشود دوستت نداشت….بخداوندی خدا نمیشود…قدم هایم دیگر توان ندارند…دو قدم دیگر برداشته یا نداشته نمیدانم…سقوط میکنم گویی عمق فاجعه هر لحظه مشهود تر میشود برای ذهن نا آرامم…افتادم …گویی از بلندی افتادم و تمامم پوچ شد …من قبل از این هم معنی سقوط را فهمیده بودم به گمانم…در یکی از کوچه های همین شهر بود..در مقابل چشمانه بهترینم…تجربه کردم سقوط را…طوری زمین خوردم که هنوز هم امیدی به جمع شدن تکه تکه های این قلب شکسته ندارم…

 

 

منبع : http://www.book4.ir

. بازدید : 511 چهارشنبه 17 شهریور 1395 نظرات (0)

دانلود رمان یک نگاه | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل, دانلود کتاب اندروید, دانلود رمان عاشقانه pdf, دانلود کتاب 95 , دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب برای اندروید

 

نام رمان: یک نگاه

 زبان: فارسی

 ژانر رمان: طنز عشقی

تعداد صفحات: 238

 نوع فایل: pdf , epub , apk

 حجم کتاب رمان عاشقانه: 724 کیلوبایت ، 223 کیلوبایت ، 4.83 مگابایت

 نویسنده: Nasimrah

 توضیحات:

آدما وقتی احساس میکنن وجود یه نفر تو قلبشون در حال تپشه ناخودآگاه بدون فهمیدن طرف ازش نگاه بر میگردونن،نمیتونن باهاش چشم تو چشم حرف بزنن،وقتی تو چشماش نگاه میکنن هول میشن‌.سرمو انداخته بودم پایین،عشقم بعد مدت ها ندیدنش بدون هیچ خبری رفته بود،دوستم(فواد) مجبورم کرده بود تو ویلایی باشم که آدماشو نمیشناسم و هیچ چیز فاجعه تر از این نبود که دلم پیش یکیشون گیر کنه و ندونم چطور با مهلت یه ماهه ای که دارم باید کنار بیام.این رمان زیبا رو در ادامه مطلب از بلاگ دانلود کنید...

دانلود رمان یک نگاه | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل

دانلود رمان برای اندروید ، تبلت با فرمت apk

دریافت
حجم: 724 کیلوبایت

دانلود رمان برای آیفون ، آیپد با فرمت epub

دریافت
حجم: 223 کیلوبایت

دانلود رمان برای کامپیوتر ، موبایل با فرمت pdf

دریافت
حجم: 4.83 مگابایت

 

 

 

منبع : http://lovelyboy.blog.ir

. بازدید : 545 یکشنبه 14 شهریور 1395 نظرات (0)

دانلود رمان پرفسور برای pdf ، اندروید ، کامپیوتر

دانلود رمان های جدید ایرانی

قسمتی از داستان رمان پرفسور :

 
گوشی رو روی قفسه ی سینه ی بیمار گذاشتم و به صدای منظم قلبش گوش دادم.نگاهم همزمان به پرونده ش بود.…:خانم دکتر،حالش چه طوره؟-: همه چی خوبه، خدارو شکر وضعیت بحرانی رو پشت سر گذاشته. به زودی به هوش میاد.… : خدا خیرتون بده. همش رو مدیون شماییم.لبخندی به نشونه احترام زدم و از اتاق اومدم بیرون.می خواستم برم طرف پاویون که صدای جیغ و داد متوقفم کرد.-: چی شده؟پرستار: وای خانم دکتر بیاین کمک. یه مدرسه آتیش گرفته؛ کلی مصدوم آوردن.با عجله دوییدم طرف اورژانس،مثل این که روز پر مشغله ای در پیش داشتم!در رو آروم باز کردم و رفتم تو.آرین باز مثل همیشه رو مبل خوابیده بود.آخه مگه تا اتاق چقدر راهه؟این پسره آدم به شو نیست!لباسام رو عوض کردم و رفتم تو آشپزخونه، خسته تر از اونی بودم که بخوام یه شام مفصل درست کنم.یه لبخند خبیثانه زدم و رفتم سراغ تخم مرغ ها.نیمرو رو با مایتابه گذاشتم رو میز که دستم خورد به لیوان آب و کلش رو پرونده ی آرین خالی شد.جیغ خفیفی کشیدم و تند پرونده رو
 
دانلود رمان پرستش با لینک مستقیم برای موبایل و کامپیوتر
برداشتم و دونه دونه کاغذ های داخلش رو رو زمین پهن کردم.آرین: می کشمت آیدا.با لب و لوچه آویزون نگاهش کردم.-: ببخشید داداشی.آرین: ای دستو پا چلفتی.-: اصلا به من چه،می خواستی لیوانت رونذاری اون جا.آرین: طلبکارم شدی؟-: حالا اینا چی هست؟ مهمه؟آرین: پرونده جدیدمه.آوردم یه نگاهی بهش بندازم.-: به به. پس جون میده برا فضولی.مشغول خوندنش بودم که نگاهم در
دانلود رمان برای pdf

برای دانلود رمان پرفسور برای pdf ، اندروید ، کامپیوتر روی لینک زیر کلیک کنید

 

پسورد فایل ( در صورت نیاز ) : www.tooptarinha.com
 منبع: www.tooptarinha.com
. بازدید : 454 جمعه 12 شهریور 1395 نظرات (0)

دانلود رمان رخ دیوانه برای جاوا، اندروید،pdf،ایفون

نام نویسنده:sarihane
ژانر:احساسی


گاهی وقتها قلب یک انسان پر از رازهای نهفته است
گاهی وقتها قلب یک انسان پر از درد دلهایی است که به زبان آوردنش

سخت است . من نیز درد دلم را ، درد دل همه را بی پرده و ساده

مینویسم تا همه ساده بخوانند و ساده درک کنند .


قصه من قصه دلدادگی تنها نیست قصه جدایی قصه خیانت وشاید تولدی دیگر

مقدمه:گاهی یک جمله یک زندگی جهنم میکنه گاهی یک جمله زندگی

بهشت هر چیزی ممکن پس فکر کن حرفت به طرف مقابلت بزن.
-دقیقا نمیدونم این بار چندم طول این چهار دیواری ۳*۴ طی میکنم بارها به

صفحه گوشیم نگاه میکنم.
شاید حتی یک پیام این دل نگرانی ازم دور کنه،اما هیچ چیز امیدوار کننده

ای نیست
با زنگ خور گوشیم از فکر بیرون میام نگاهم روی صفحه گوشیم قفل میشه
فقط یک کلمه توی ذهنم دوران پیدا میکنه خودش… دکمه اتصال میزنم
اجازه حرف بهش نمیدم معلوم هست کجایی کسرا میدونی چند بار زنگ زدم میدونی
چقدر پیام دادم در دست رس نبودی نمیگی نگران میشم کجایی الان چهار

ساعت پیش باید رسیده باشی
و فقط سکوت که باعث میشه ساکت باشم
خانم شیرازی؟خودم هستم بفرمایید !؟ میتونم بپرسم گوشی برادر من چرا پیش شماست؟
شما چه نسبتی با اقای شیرازی دارید ؟
اقا گفتم که گوشی برادرم پس منم میشم خواهرش
متاسفانه خبر ناگواری براتون دارم !
چه اتفاقی افتاده اقا نصف جان شدم ؟
متاسفانه ایشون تصادف کردن
چی تصادف الان کجاست ؟
خانم محترم تشریف بیارید خودتان متوجه میشید.
کجا باید بیام

. بازدید : 618 جمعه 12 شهریور 1395 نظرات (0)

دانلود رمان سه تفنگدار شیطون برای جاوا، اندروید،pdf،ایفون،ایپد

نام : سه تفنگدار شیطون
نویسنده : فاطمه موسوی

ژانر: طنز

جلد:اول

از زبان: سه تادختر
مکان: ایران
نویسنده: فاطمه موسوی

شخصیت های مونث: آیدا….یاسی…فاطمه

شخصیت های مذکر: متین…اردلان…علی…سمیر

خلاصه:
داستان درباره سه تادختر،یابهتر بگم سه تا تفنگدار.آیدا یعنی همون تفنگدار اول کسیه که اینقدر شیطونه که باعث میشه پسر سرگرد محمدی یعنی همون متین از دستش سر به دیوار بکوبه . یاسی تفنگدار دوم ما پایه و رفیق فابریک آیداس و تنها مشکل زندگیش نبود مادرشه . تفنگدارسوممون فاطمه یه خورده زیادی عاشق .حالا عاشق کی؟ عاشق پسر خاله مامانش . حالا این سه تا قصد کردن که داستان زندگیشون رو برامون تعریف کنند. امیدوارم که خوشتون بیاد.اما دقت داشته باشین که این جلد فقط مال معرفی افرادو سبک اخلاقاشون و مقدمه آشنا شدن . جلد دوم اتفاقات اصلی و عاشقانه داره .

 

مقدمه:
نوشته های روی شن،مهمان اولین موج دریا هستند
اماحکاکی های روی سنگ،مهمان همیشگی تاریخند
ودوستان خوب حک شدگان روی قلبندوماندگاران ابدی
ز آیهان خداحافظی کردم و کیفمو صاف کردم و وارد شدم . با شادی به بچه ها نگاه کردم که وا رفتم . با صدایی بلند گفتم :
من-خدایااینا چرا اینقدرگنده هستن؟اصلا چرا من نمی شناسمشون؟
علیک سلام . خوبین ؟ خوشین ؟ سلامتین ؟ خانواده خوبن ؟ همسرتون خوبه ؟ یدونم مال من جور کن . من آیدا هستم،آیدا موسوی ملقب به موسی یا آیدی ..۱۴سالمه و روزا ساعت دو کلاس دارم تا درس های مهم زندگی رو به شیطون آموزش بدم .امروزروز اول مهرماه اما نمیدونم چرا دوستامو نمی بینم. هرچی می بینم فقط دخترای گنده در دخترای گنده در
قسمت دانلود
. بازدید : 426 جمعه 12 شهریور 1395 نظرات (0)

دانلود رمان سیـزده،هشتادو نه برای جاوا، اندروید،pdf،ایفون

نویسنده :حدیثه اسماعیلی
خلاصه:
آیه دختری با سرگذشت و سرنوشتی،جالب!

این دختر تو بچگیش مشکلاتی داشته و ترسهایی رو تجربه کرده که بعد از

بیست و یکسال نمیتونه فراموششون کنه.

ترسوندن آیه تو بچگیش،سرگرمی نوه های بزرگ فامیل بود و خیلی هارو

به خنده مینداخت!
ترس هایی که شاید با روح و روان دختر،بازی کرده.

سعی میکنه فراموش کنه اما یکبار دیگه،تو سن بلوغش،کسی دست رو

نقطه ضعف آیه میذاره و دوباره زندگی اون رو درگیر میکنه…اینبار بدتر از

همیشه…اینبار احساسات هم درگیره…


ولی این سال،سالی نیست جز..

سیــــــزده،هشتادو نه!

اون دختر،حالا بیست و یکسالشه،دختری پر از ترس و دلهره!

آیه داستان ما دختری عصبیه و مجبوره بخاطر درمان خودش و از بین بردن

ترسهایی که زندگیش رو نابود میکنن از یکی کمک بگیره!

و چه کسی بهتر از یک روانشناس؟!
سیـــزده،هشتــادو نه!
حدیثــــه اسماعیلـــی!
سیــــزده،هشتادو نه:
گاز بزرگی به همبرگرم زدم و همین باعث شد نصف مواد از زیرش توی کیسه بریزه.مهرناز همونطور که سیب زمینیش رو میخورد گفت:
چند شبه رعایت نمیکنی ها!بااین وضع چاق میشی.
بیخیال شونه ای بالا انداختم و گفتم:
نمیتونم از گشنگی بمیرم که.بیخیال بابا!نوشتی جزوه هارو؟
خودکارش رو پایین انداخت و گفت:
آره.یادت باشه کپی بگیرم برات!
زیر لب یه “خب” گفتمو یه گاز دیگه به همبرگر زدم!
ساره لگدی به پام زدو آروم گفت:
عین آدم بخور.آبرومونو بردی!
آدمه گشنه این چیزا سرش میشد مگه؟بیخیال غذام رو جوییدم.بیخیال چشم غره های ساره!غذامون که تموم شد یا بهتره بگم من که سیر شدم  از جا بلند شدیم و از رستوران بیرون

. بازدید : 422 جمعه 12 شهریور 1395 نظرات (0)

دانلود رمان سنگدل برای جاوا، اندروید،pdf،ایفون

نام رمان: سنگدل
نویسنده:س.شب
ژانر:اجتماعی..عاشقانه
داستان درباره ی دختری که برای نجات زندگی اعضای خانوادش سختی های زیادی در زندگی تحمل میکنه .که ازش یک دختر با قلب سنگی ساخته دختری که در ظاهر سنگدله ولی باطنی از جنس شیشه داره.وسر نوشت براش بازی رودر نظر میگیره که برای نجات از اون باید سختی های زیادی رو تحمل کنه.امروز خیلی خستم.از صبح که بیدار شدم تا الان که
ساعت۸ شبه اصلا استراحت نکردم.
روزای فرد خیلی خسته کننده است.صبحا از ساعت۷ تا ساعت ۳تو تو لیدی کار میکنم .
از ساعت ۴تا ۸شبم تو باشگاه رزمی کار میکنم.اوایل برای نظافت میرفتم.


ولی بعد از چند وقت خانم وثوق فهمید که استعداد خوبی تو یاد گیری دارم کمکم کرد بهم یاد داد که چکار کنم تمریناتی که خانم وثوق بهم گفتو هر روز انجام دادم الان ۴ساله که تمرین میکنم.
از سه ماه پیش تا الان مربی بچه ها حامله شده خانم وثوقم لطف کرد این کارو تو روزای فرد بهم پیشنهاد داد منم که خیلی احتیاج داشتم قبول کردم. فقط دوری راه از پایین شهر به بالای شهر برام خیلی سخته.
کار تو اون تولیدی تنها نمیتونست خرج خواهرو برادر ومادرمو بده
البته اگه از اون بی مصرفی که تو اون خونتست بگذریم.
که اسمشو نمی تونم پدر بزارم
چون مثل زالو داره خونمونو میمکه.
ساعت ۱۱شبه هوا خیلی سرده اونم برای من که یک کاپشن کهنه تنم کردم دستامو دور خودم میپیچم..
از سرکوچه حسن و اسی رو میبینم که کنار کوچه نشستن. از کنارشون رد میشم
از بچه

. بازدید : 380 جمعه 12 شهریور 1395 نظرات (0)

دانلود رمان شیطان یتیم برای جاوا، اندروید،pdf،ایفون

رمان شیطان یتیم برگرفته شده از یک فیلمه که شاید دیده باشین .

نام رمان : شیطان یتیم
نام نویسنده : فاطمه موسوی ( آیدا )
ژانر : ترسناک ، معمایی
صاحب امتیاز : انجمن نگاه دانلود
از زبان : سوم شخص (راوی )
مکان : ایران – شمال

 

خب دوست نداشتم خلاصه ای بزارم اما از اونجا که خودم هم از رمان های

بی خلاصه خوشم نمیاد یه خلاصه کوچیک نوشتم :

خلاصه :
مینا و وحید بعد از اینکه سومین بچشون رو از دست دادن تصمیم گرفتن که

کودکی رو به فرزندی بگیرن و راهی یتیم خونه می شن و اونجاها …

میدونم کامل نبود اما زیاد توضیح بدم کل رمان لو میره .

مقدمه :
گرگ عاشق شده بود …
عاشق طعمه اش …
نزدیکش شد …
بوییدش …
بوسیدش و
با دندان گلویش را درید …
افسوس…
ذات احساس نمی شناسد …
دردش هر لحظه بیشتر میشد . سعی می کرد با کشیدن نفس عمیق

دردش رو تسکین بده . خیابون ها از شانسش شلوغ بودن . وحید با

سرعت به سمت بیمارستان می روند . سرعت ماشین حالش رو بدتر می

کرد . با درد ناگهانی که توی دلش پیچید جیغی بلند زد و مانتوش رو توی

دست هاش فشرد . بالاخره ماشین جلوی بیمارستان توقف کرد . وحید

پیاده شدو چند دقیقه بعد با یه ویلچر برگشت . یه پرستار سن و سال دار به مینا

. بازدید : 358 جمعه 12 شهریور 1395 نظرات (0)

دانلود رمان چشمه عشاق برای جاوا، اندروید،pdf،ایفون

نویسنده:لیلا شریف

نام رمان: چشمه عشاق

ژانر رمان: عاشقانه , اجتماعی

داستان برمیگرده به حدود پنجاه سال قبل تا به امروز ،روایت دختری

روستایی به نام گیسو که که در روستایی دور افتاده همراه پدر مادر خود

 

زندگی میکند ، او دختری جسور و بسیار زیبا ست عاشق اسب سواری

است بر خلاف دختران روستا به مکتب میرود و تا کلاس هشتم درس

میخواند روستایشان توسط ارباب یا همان خان خانزاده اداره می شود پسر

خان که احمد نام دارد از بچگی عاشق گیسو میشود ولی گیسو هیچ گاه

احمد و حرف و حدیثها اهالی روستا رو جدی نمیگیرد . او با وجود پدر مادری

مهربان و روشنفکر خود را خوشبخت میداند و تنها نگرانیش مادرش است

که از ناراحتی قلبی رنج میبر، . و مداوای آن هزینه زیادی میخواهد که از

عهده آنها خارج است .
احمد گیسو را تحت فشار قرار میدهد که با ازدواج با او تمام هزینه درمان و

عمل مادرش رو میپردازد گیسو درمانده ،نمیداند چه تصمیمی بگیرد از

طرفی زندگی مادرش در خطر بود و هر چه زودتر باید تحت عمل جراحی

قرار می گرفت واز طرفی اصلا احمد را دوست نداشت .
با ورود دکتر جوانی به خانه بهداشت روستا زندگی گیسو و خانواده اش در

مسیر جدیدی قرار میگیرد ، کسی که قلب کوچک گیسو را میلرزاند و او را

در ستاره باران چشمان سیاهش در

قسمت دانلود

 

 

منبع : http://www.negahdl.com

. بازدید : 357 چهارشنبه 10 شهریور 1395 نظرات (0)

دانلود رمان ملودی


نام رمان:ملودی
نـویـسنـده: nazila ahmadi کاربر انجمن نودهشتیا
موضوع:عشق و تظاهر

گفتار نویسنده:

من ملودی بودم
دختری با چشمانی تاریک تر از شب
و بی رحم تر از گرگ های قاتل بیابان های گم شده در تاریخ
که حالا
هنوز هم در دل گور
در انتظار رسیدن به عشق تو
چشم به راه ظهور لحظه هاست…!

خلاصه ی رمان:
دختری به نام ملودی،دام عشق را برای پسر عموی خود پهن میکند و نه عاشق او بلکه قصد فریبش را دارد که در این بین ورود دو پسر دیگر به زندگی او،تمام مسیر عمر او را متحول میکنند و او را به دام عشقی که خود پهن کرده بود پرت میکنند،پسری که او را از زندگی خود ترد میکند،پسری که نسبت به همه چیز او بدبین است و در نهایت پسری که عاشق اوست…!

 

دانلود کتاب با فرمت PDF

 

 

منبع : http://98ia.co

. بازدید : 371 پنجشنبه 04 شهریور 1395 نظرات (0)

دانلود رمان تولد یک احساس

 

 این رمان درباره زندگی عجیب دختری به اسم تانیاست دختری دورگه با مادری فرانسوی و پدری ایرانی مادرش بر خلاف مادر های دیگه خوش گذران است و تصمیم میگیره که از همسر و دخترش جدا شود و به کشور خودش برگردد.بعد از جدا شدن از اشکان و تانیا،تانیا سعی در عوض کردن وضع زندگی پدر و خود میکند و تصمیم میگیرد.این رمان زیبا رو در ادامه مطلب از بلاگ دانلود کنید…

دانلود رمان برای اندروید ، تبلت با فرمت apk

دریافت
حجم: ۸۳۲ کیلوبایت

دانلود رمان برای آیفون ، آیپد با فرمت epub

دریافت
حجم: ۱۵۸ کیلوبایت

دانلود رمان برای کامپیوتر ، موبایل با فرمت pdf

دریافت
حجم: ۱٫۶ مگابایت

. بازدید : 336 پنجشنبه 04 شهریور 1395 نظرات (0)

دانلود رمان شوکران عشق برای موبایل و کامپیوتر

 

داستان درباره ی پسری به اسم رضاهستش که علاقه زیادی به ادامه تحصیل داشت ولی پدرش این اجازه رو بهش نداد و به اجبار پدر ومادرش تن به ازدواج با دختر عوش می ده ولی هردو به هم علاقه زیادی نداشته اند و همین باعث میشه که رضا در دوران پیری عاشق بشه و اونم عاشق یه دختر خیلی جوون ……

 

دانلود رمان شوکران عشق از پروانه طاهری با فرمت pdf

دانلود رمان شوکران عشق از پروانه طاهری با فرمت apk

دانلود رمان شوکران عشق از پروانه طاهری با فرمت java

 

 

 

. بازدید : 269 پنجشنبه 04 شهریور 1395 نظرات (0)

دانلود رمان فراموشی مطلق برای جاوا، اندروید ، pdf

 

بسمِ اللهِ الرَحمنِ الرَحیم
اَلابِذکرِاللهِ تَطمَئِنَ القُلوب
(همانا بایادخدادل ها آرام میگیرد)
نام رمان:فراموشی مطلق
نویسنده:فریماه یوسفی(زهراغلامرضازاده یوسفی)
ژانر:عاشقانه|غم انگیز|اجتماعی
تعدادصفحات:۸۲
شخصیت های اصلی:کمیل|روشنا|سام|دیبا
خلاصه:
دوپسرودخترجوون به نام کمیل وروشنا که تازه باهم ازدواج کردن وزندگی عادی وپراز

عشقشون رومی گذروننداما مسئله ی اصلی اینه که موافقت ناگهانی

مادرکمیل(سروروخانم)باعث میشه تا برای روشنا معمایی ایجادشه وداستان تازه

ازهمین جا شروع میشه…

زندگیست دیگر!

گاهی پرازفراز ونشیب…

گاهی هم آرام…

گاهی کَسی کِه اصلاً اِنتظارَش رانَداشتی بِه توخَنجَرمی زَنَدو…

گاهی آنکه بَرایَت عَزیزتَرین است…

بِه خاطرنابودنَشدَن تو،

ازخودمی گذَرَد…

واین سَرنِوشتِ توست…

یِک سَرنِوشتِ تاریک!

***کّمیل***

زندگی بروقف مرادم بودوخیلی هم راضی بودم…بالاخره بعدازکلی مکافات ودردسربرای راضی کردن

مادرم، روشناداشت زنم می شد…کسی که می تونست همیشه پشتم باشه ودلگرمم کنه.

دستی به ته ریشم کشیدم ونگاهی به خودم توی آینه انداختم…اون روز برام یک روزسرنوشت ساز

بود…روزی که سرنوشت من واون به هم گره می خورد…دوسرنوشتی که وقتی کنارهم قرارمی

گرفتن، کامل می شدن!.تاساعت شِش که باید می رفتم دنبال روشنا، وقت داشتم به خاطرهمین

تصمیم گرفتم که به دوست قدیمیم، سام یه سری بزنم.

یه شلوار کتون مشکی ویه پیرهن سفیدپوشیدم وآستیناش رو بالا زدم وساعت مچیم رودستم

کردم وبعداز درست کردن موهام ازاتاقم بیرون اومدم وازپله هاپایین رفتم:

-مامان یه ساعت دارم بیرون میرم…زودبرمی گردم.

مامان-کجا میری؟

-خونه ی سام.

مامان-امروز مثلا عروسیته!.الانم دست از رفیق بازیت برنمی داری؟

-مامان جان دیگه لحظات آخر مجردیمه…بایدبه نحواحسن ازش استفاده کنم!.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

. بازدید : 390 پنجشنبه 21 مرداد 1395 نظرات (2)

دانلود رمان نیلوفر اندروید ، PDF و آیفون

دانلود رمان نیلوفر

نویسنده : نفیسه رازی کاربر رمان فوریو

ژانر: عاشقانه - اجتماعی

 

خلاصه رمان :

ماجرا از زمانی شروع میشه که نیلوفر شخصیت اصلی داستان که دانشجوی ارشده علیرغم همه ی تلاش هایی که افشین هم کلاسیش برای اثبات خودش می کنه به تقاضای ازدواجش پاسخ منفی میده و در همین اثنا به پسری به نام وحید علاقه مند میشه و به فاصله کوتاهی ازدواج می کنه . همه چیز خیلی عالی پیش میره تا اینکه اتفاق عجیبی همه چیز رو بهم میریزه و مسیر زندگی نیلوفر کاملا تغییر میکنه.

دانلود
. بازدید : 483 پنجشنبه 21 مرداد 1395 نظرات (1)

دانلود رمان نفس به نفس اندروید ، PDF و آیفون

نویسنده : فاطمه بیرانوند کاربر رمان فوریو

ژانر : عاشقانه

 

خلاصه رمان :

‌ یـہ قصـہ ... 📄

 یـہ رویآ ... 😻

 یـہ رمآن... 📚

 یـہ مرכ از جنس یخ ... 😏☄

 یـہ כختر از جنس آتش ... 😚🔥

 یـہ ازכوآج از نوع اجبآر ... 👫💔

 یـہ نفس بے هم نفس ... 😟❄️

 امآ نفس بـہ نفس ... 😽👅

دانلود
. بازدید : 801 پنجشنبه 21 مرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان فریاد زندگی اندروید ، PDF و آیفون

نویسنده : golyakh(نوری) کاربر رمان فوریو

ژانر : عاشقانه ، اجتماعی..

تعداد صفحات : 385

 

خلاصه رمان :

داستان فریاد؛زندگی زندگی دختری رو‌مطرح‌میکنه که پدرش بخاطر بیماری به اعتیاد روی اورده و‌زندگیش طوری پیش رفته که میتونه روی پای خودش بایسته، دراین بین چن از برادرش بیزاره ، از جنس مخالف هم بدش میاد.

ولی شخصی وارد زندگیش میشه که الارقم بیزاری مجبور به تحملش میشه و ...... 

دانلود
. بازدید : 418 پنجشنبه 21 مرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان فروشی نیست اندروید ، PDF و آیفون

نویسنده : ساحل زندی کاربر رمان فوریو

ژانر عاشقانه-هیجانی-راز آلود

 

خلاصه رمان :

حاصل دو سال تحقیق و تایپ شبانه روزی💯

داستان درمورد دختری به اسم ناتالیاست که زندگیشو توی یه پرورشگاه گذرونده و استعداد خاصی توی موسیقی و نقاشی داره و همین استعداد باعث میشه هدف یه باند قاچاق قرار بگیره در برخورد با اعضایه باندی که مسیر زندگیش رو عوض میکنن.دختر روسی که شباهتی به روس ها نداره!دختری با کلی راز کشف نشده درمورد زندگی گذشته و آینده ای که حتی در محالترین باورتون نمیگنجه و زمانه حالی که به اجبار و زورگویی داره میگذره! اما چیزی درمورد ناتالیا وجود داره تو اینهمه بدبختی عشقیه که در کماله ناباوری جوونه میزنه و رشد میکنه

دانلود
. بازدید : 349 پنجشنبه 21 مرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان تیرانداز عاشق اندروید ، PDF و آیفون

نویسنده : رها بهرامی کاربر رمان فوریو

تعداد صفحات : 330

ژانر : ورزشی،کلکلی،عاشقانه،احساسی

 
خلاصه رمان : 
رمان در مورد یه دختر ورزشکاره که برای مسابقات جهانی انتخاب شده..
دختری که همه ی فکر و ذکرش کار و ورزششه و چیز دیگه جز این براش اهمیت نداره..
اتفاقی با یه پسر اشنا میشه که از قضا اونم ورزشکاره.. چیزی تو گذشته ی این اقا پسر وجود داره که خط کشیده رو اینده و احساسش..
اما دختر قصه بالاخره میتونه از گذشته جداش کنه و...
دانلود
. بازدید : 341 دوشنبه 18 مرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان دربست تا عاشقی اندروید ، PDF و آیفون

نویسنده : marii72

تعداد صفحات : 247

ژانر :  طنز و عاشقانه 

نسخه کامل و ویرایش شده

 

خلاصه رمان : 

فاطمه و صدرا ، دانشجوی باستان شناسی 

 

هردو شیطون و زبون دراز 

با این تفاوت که فاطمه یه دختر چادری و محجبس و شیطون 

اما ....

صدرا یه پسر ازاد و با هردختری گرم میگیره و شیطون.. 

 

از طرف دانشگاه راهی سفر فرهنگی و تحقیقی میشن که ....

این دوتا از قطار جا میمونن و ....

دانلود
. بازدید : 449 دوشنبه 18 مرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان نگاه سرد تو اندروید ، PDF و آیفون

نویسنده : baran79 کاربر رمان فوریو

تعداد صفحات : 220

ژانر:عاشقانه ای تلخ،آمیخته با طنز!

 

خلاصه رمان

عشقی پاک بین گندم و هیراد...

هیرادی که به عنوان استاد وارد زندگی گندم میشه اما کم کم میشه نفسش...

شخصی سوم که با ورود ناگهانیش همه چیزو بهم میریزه...

دلسا و مانی،دوستای گندم و هیراد،برای باهم موندنشون با مخالفت شدید خانواده اشون روبه رو میشن...

اما هیراد بامرامی فردین گونه،مرامشو به رخ میکشه و به تنها رفیقش به قیمت دوسال دوری از عشقش کمک میکنه...

بماند که چقدر سختی میکشه...

بماند که بد قضاوت میشه...

بماند که نگاه سردش گرم میشه...اونم با معجزه ی "عشق گندم"....

زاویه دید:گندم،هیراد،سوم شخص(دانای کل)

دانلود
. بازدید : 441 دوشنبه 18 مرداد 1395 نظرات (1)

دانلود رمان دخترای شیطون اندروید ، PDF و آیفون 

نویسنده : ریحانه پورنوبریان کاربر رمان فوریو

ژانر : کلکلی🙃،،طنز،😛، عاشقانه😍 

تعداد صفحات : 419

 

خلاصه رمان :

سه تا دختر شیطون که خونرو با یدونه داداششون میزارن رو سرشون 

از این  رو سه تا برادر خوشگل و خوشتیپ که یکیشون خیلی جدیه ولی اون دوتا شوخن

فکر کنین اینا بهم برخورد کنن چی میشه

دانلود
. بازدید : 442 دوشنبه 18 مرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان دو خواهر اندروید ، PDF و آیفون

نویسنده : parisa_j کاربر رمان فوریو

ژانر:غمگین /عاشقانه/کینه ای

تعداد صفحات : 93

دانلود رمان دو خواهر

خلاصه رمان : 

داستان درباره یه دختره به اسم آروشا که دوتا از عزیزترینای زندگیش یعنی نامزدش و خواهرش بهش رو دست میزنن .آروشا از ایران میره و بعد شش سال برمیگرده که ......

دانلود
. بازدید : 312 دوشنبه 18 مرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان بی تو مگه میشه؟ اندروید ، PDF و آیفون

نویسنده : فرنوش صداقت کاربر رمان فوریو

 ژانر: عاشقانه..ازدواج اجباری

دانلود رمان بی تو مگه میشه

خلاصه رمان : 

 دختری که برگشته و .....اما نمیدونه خودش قراره تو چه دامی بیفته و چه سرنوشتی در انتظارشه...یه ازدواج اجباری...دختر داستانمون حالا حالا ها باید دل اقا پسر داستانو به دست بیاره...

دانلود
. بازدید : 366 دوشنبه 18 مرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان زندگی سیاه و سفید اندروید ، PDF و آیفون

نویسنده : سمیرا خانوم کاربر رمان فوریو

تعداد صفحات : 462

ژانر : کلکلی و ..

دانلود رمان زندگی سیاه و سفید

خلاصه رمان : 

یک دختر باید خیلی چیزا رو قبول کنه و این داستان زندگی دختریه که با همه ی سرتق بودنش مجبوووره جلوی خیلی چیزا کم بیاره .تو اوووج دیدن روی سیاه زندگی با زندگی میسازه و میسازه و بلاخره روی سفیدشو میبینه

دانلود
. بازدید : 270 دوشنبه 18 مرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان عشق من تنهام نذار اندروید ، PDF و آیفون

نویسنده : الهه رضایی کاربر رمان فوریو

تعداد صفحات : 104

ژانر : عاشقانه کلکلی

دانلود رمان عشق من تنهام نذار

خلاصه رمان : 

دربارهی دختری که تو دانشگاه به استادش علاقه مند میشه و ...

دانلود
. بازدید : 610 شنبه 19 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان تولد دوباره یک عشق

رمان تولد دوباره یک عشق



دانلود رمان تولد دوباره یک عشق اثر عفت قنبری



بخشی از این رمان :


درب سالن باز شد و سارا با قیافه ای که نشان می داد امتحان را به خوبی برگزار کرده است به سمت دیگر راهرو نزد دوستانش رفت.
پری و فریبا دو دوست خوب سارا آن جا ایستاده بودند و آن دو هم مثل سارا ازاین که امتحان را خوب داده بودند راضی به نظر می رسیدند و حالا آماده ی یک استراحت خوب میان ترمی بودند.
فصل زمستان بود و ماه بهمن. فصل و ماهی که از نظر سارا بهترین فصل ها و ماه هاست. چرا که معتقد بود هر کسی ماه و فصل تولد خودش را بیشتر از سایر ماه ها و فصل ها دوست دارد. او نیمه ی بهمن ماه به دنیا آمده، و تقریباً دو روز دیگر بیشتر به تولدش نمانده بود.
سارا رو به پری کرد و گفت:
- خب برای تعطیلات چی کار می کنی؟
پری گفت:
- دوست داشتم تمام تعطیلات رو بخورم و بخوابم، از خونه بیرون نرم و حسابی خستگی در کنم. اما دیروز کامران با دو تا بلیط کیش منو غافلگیر کرد.
فریبا به جای او ذوق کرد و گفت:
- وای خدای من! می خواید برید کیش؟ خوش به حالتون،کاش من جای تو بودم. برو واسه ی خودت خوش بگذرون. برایخوردن و خوابیدن وقت زیاده. در ضمن سوغاتی ما فراموش نشه.
پری خندید و گفت:








لینک دانلود رمان تولد دوباره یک عشق در پایین :




tavalod-dobare-yek-eshgh
. بازدید : 383 شنبه 19 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان شب ایرانی

رمان شب ایرانی



دانلود رمان شب ایرانی اثر ر. اعتمادی




بخشی از این رمان :


پرواز با هواپيما هميشه براي ايراني ها با يك نوع پيچيدگي و اسرار همراه است...تا وقتي سوار هواپيما نشده ايم هرگز به آن فكر نمي كنيم اما همين كه در روي صندلي نشستيم و كمر بند را محكم كرديم و مهماندار هواپيما سفر به خير معمولي خود را كه از تكرار مثل صفحات قديمي گرامافون خط خط افتاده است برايمان خواند به ناگهان انديشه هاي هزاران ساله نسل هاي پي در پي در باره مرگ و سفر به جهان ديگر در اعماق خاكستري مغزمان جان مي گيرد، و هزار و يك سوال تكراري كه مثل سفر به خير مهماندار هواپيما تكراري و خط خطي است در برابرمان قد مي افرازد كه ... اگر هواپيما سقوط كند چه ميشود ؟مرگ ،بله مرگ..من چگونه با مرگ روبرو مي شوم ؟پس سهم من از اين دنيا چه بوده ؟مرا براي چه آفريدند ؟هدف نهايي از آفرينش من بر روي زمين چه بوده است؟...اما هر قدر هواپيما از زمين فاصله ميگيرد،ما ايراني ها ، خود را بيشتر به خدا نزديك احساس ميكنيم، ديگر از ترس يا به دليل پنهاني ديگربه روي زمين نگاه نمي كنيم،از آن لحظه،چشمان ما در ميان توده هاي سرگردان ابر و بر فراز همه ابرهاو كوه ها، به سوي آسمان است ،...انديشه هاي پخته در كارگاه تفكر نسل ها، در باره زندگي ، مرگ و پس از مرگ ما را چنان به خود مشغول مي دارد كه متوجه دلبر هاي كاملا زميني مهمانداران هواپيما نمي شويم ... به جرات ميتوانم بگويم كه انديشه مرگ بيش از هر عامل ديگر ما ملت تاريخي رامي آزارد زيرا بيش از هر ملتي در دنيا ،زير پنجه هاي قهار مرگ ، مرگ هاي دسته جمعي كه به وسيله غارتگران و محاجمان به ما تحميل شده و يا بلاياي طبيعي ، دست و پا زده ايم ، به همين خاطر وقتي زير پايمان از زمين خالي ميشود همه ترس ها، اوهام و پيچيدگي مرگ ، ما را چنان در خود ميفشارد كه تا بيست و چهار ساعت پس از پرواز هم ما را رها نميكند ...








لینک دانلود رمان شب ایرانی در پایین :





shabe-irani
. بازدید : 1209 شنبه 19 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان عشق و یک نگاه

رمان عشق و یک نگاه


دانلود رمان عشق و یک نگاه اثر زهره قوی بال




بخشی از این رمان :


اواسط خردادماه بود ؛ اما هنوز هم گاهی بارش باران هوا را صاف و مرطوب میکرد. آن روز بعدازظهر هوای ابری و نم نم باران ؛ خواب را از چشمان رابعه ربود .اما نه ! در اصل هوای ابری و ریزش باران نبود که مانع خوابیدن او میشد ، بلکه دلگرفتگی و یاد خاطراتش فرصت خوابیدن را از او میگرفت .
برخاست و کنار پنجره رفت ؛ پرده را کنار زد و به تماشای باران ایستاد . حس کرد به هیچ وجه دلش نمیخواهد از آن پنجره دور شود . رفت و صندلی اش را آورد و روی آن نشست . اینطوری راحتتر میتوانست ساعتها کنار پنجره بماند .
هوای رویایی آن روز او را غرق در خاطراتش میکرد. ناگاه حس کرد دلش میخواهد یکبار دیگر و برای آخرین بار همه ی خاطرات را از ابتدا مرور کند . از آن زمانیکه حس کرده بود به سادگی دلش را باخته و راه گریزی از آن احساس نداشت . میخواست دوباره به خاطر بیاورد ؛ شاید که بالاخره بفهمد چطور شد که به اینجا رسید . همه چیز مثل یک خواب ؛ گذشته بود. اگرچه سخت و طولانی و کابوس مانند اما بود . سعی کرد فکرش را متمرکز کند و به خاطر بیاورد اولین باری را که مطمئن شد همه ی احساسش ؛ صدای قلبش ؛ لرزش دستان و زانوانش گواه یک عشق پاکند .
اواخر اردیبهشت ماه هوا تقریبا گرم شده بود . به سمت آبخوری رفت که آب بخورد. وقتی میخواست لیوانش را در کیفش بگذارد ؛ صدای مردانه ای در نزدیکی اش توجه اش را جلب کرد .« ممکن است لیوانتان را قرض بدهید ؟»









لینک دانلود رمان عشق و یک نگاه در پایین :






eshgh-va-yek-negah
. بازدید : 509 شنبه 19 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان شایان

رمان شایان



دانلود رمان شایان اثر زینب خاکبیز




بخشی از این رمان :



طوری به در ودیوار خانه ها نگاه می کرد که انگار اولین بار بود قدم به آن کوچه می گذاشت!
آن محله ی بزرگ با ان خانه های مجلل وزیبا که تنها حیاط یکی از آنها برابر با وسعت تمام محله ی خودشان بود وان درهای بزرگ وآهنین که او را به یاد قلعه های جنگی قصه ها می انداخت!
حاشه کوچه پر بود از برگهای زرد وخشک چنار که وزش باد همه انها را در یک سو جمع کرده بود.
هنوز هم به درستی نمی دانست انجا چه میخ واهد!مرتب از خودش می پرسید:«کجا می ری؟!...کجا؟!»
بعد انگار که با خودش لج کرده باشد پاسخی به سوالش نمی داد.به راستی برای چه آنجا بود؟!در بین آن دیوار بلند ودرهای عظیم اهنی چه می خواست؟!
دائما به خود نهیب می زد:«برگرد..برگرد!»
اما پاهایش مسیر خود را طی می کردند.ناگهان قلبش به تپش افتاد.قدمهایش کندتر وکندتر شدند وعاقبت از حرکت ایستادند.نفسش حبس شد.به در آبی رنگی که در برابرش قد علم کرده بود چشم دوخت بعد آرام پلکهایش را روی هم گذاشت.نفس حبس شده اش را عمیق وطولانی بیرون داد بعد چشمها را گشود وجلوتر رفت وزنگ را فشرد.یک لحظه هم تردید نکرد ترسید پشیمان شود!
زنگ به صدا در آمد وعسل صدای قلب خود را به وضوح شنید.
«خدایا!چه کسی در رو باز می کنه؟خودش؟!»
لحظه ای اندیشید وبعد در دل افزود:







لینک دانلود رمان شایان در پایین :





shayan
. بازدید : 1665 شنبه 19 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان پیمان عاشقی

رمان پیمان عاشقی




دانلود رمان پیمان عاشقی اثر نجمه صاحب الزمانی


بخشی از این رمان :

اون روز قرار من با دوستانم ، آسايشگاه كهريزك بود .
جايی بود بزرگ و با صفا و پر از نيمكت های رنگ وارنگ .
اين قدر دارو درخت داشت كه در بين آنها گم می شدی ، افسوس كه فضای غم گرفته ای داشت .
در محوطۀ آسايشگاه ، پيرزنها و پيرمردهايی را می ديدم كه هر كدام مشغول صحبت با دوستان و هم اتاقی هايشان بودند .
بعضی ها هم در گوشه ای خلوت ، تنها و آرام نشسته بودند و انگار كه از تنها بودن بيشتر از با هم بودن لذت می بردند .
مدت ها بود كه به آن جا می رفتم و با تعدادی از آنها گفتگو می كردم ، شايد موضوع تازه ای پيدا كنم ولی هيچ كدام نظرم جلب نمی كرد ، تا اين كه آن روز چشمم به اتاقی افتاد كه هميشه پرده هايی كشيده داشت و فقط سايه ای پشت پنجره ديده می شد .
كنجكاو شدم كه اين اتاق متعلق به چه كسی است . به سراغ سرپرست آنها رفتم ، با ديدن من و دوستانم از جا بلند شد و گفت : ببينم بالاخره شما موضوع مناسبی پيدا كرديد يا نه؟
گفتم : تا امروز كه نه و بلافاصله گفتم : خانم ارسلانی اون اتاقی كه بيشتر اوقات پرده هايش كشيده شده است مال كيه؟
با تعجب گفت : چه طور مگه!؟








لینک دانلود رمان پیمان عاشقی در پایین :







peymane-asheghi
. بازدید : 390 جمعه 11 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان دلربای من

ژانر:عاشقانه و اکشن

خلاصه:
دلربا دختری که ۱۲سال یه حس انتقام داخل دلش نگه داشته انتقام پدرش مهرداد سرمد بزرگترین تاجرایران یک شبه برشکسته شد و هیچکس نفهمید این تاجر معروف چی شد که یک شبه برشکسته شد؟ هیچکس از اتفاق اون شب بارونی و مرگ تاجر بزرگ مهرداد سرمد و همسرش مانادانا سرمد باخبرنشد؟ حالا دلربا سرمد بعد از ۱۲سال برگشته تا انتقام بگیره از رادین صدر کسی که دلربا اون را باعث تمام بدبختی هاش میدونه !
شخصیت های اول داستان:
رادین صدر،دلرباسرمد

مقدمه:
به پنجره اتاقم زل میزنم! قطره های باران برام ملایم ترین موزیک هستن!
نگاه به دفترم میکنم! دست هایم می لرزن! میخاستم از سرنوشت کسای بگم که دلخسته سرنوشت بودن ولی انتها قصه ام شد سرنوشت خورشید!
خواستم از نقاب های که برصورت این مردم زده شده بود بگم نقاب زدن تاکسی چهرهی مظلوم آن هارا نشناسد ولی انتهاش شد نقاب غرور من
خواستم از عشق بگم .از رسیدن های که میشدن نرسیدن و آخر به رسیدن ختم میشدن..ولی گلبرگ های فصل همه پرپرشدن….واسمش شد گلبرگ های عشق ….
نگاه به پلاک زنجیرم میکنم! پلاکی به اسم دلربا…اینبار فرق داشت….زیر لب زمزمه میکنم من دلربام….
دختری ازجنس،آب و آتش ….به راستی چه شد آن دختری که روحش همانند آب زلال بود کجا رفت؟!
من همان دخترم که ۱۲سال پیش در شب بارانی مرد….ولی هنوزم نفس میکشم به اجبار…..
فقط بخاطر مرگ پدر و مادرم ….اره من دلربام کسی که سال هاست تمرین بد بودن کرده….قصه ی من با تو فرق داره….من سرنوشت خورشید

عضویت در انجمن نگاه فراموش نشود

http://forum.negahdl.com/login/login

قسمت دانلود
. بازدید : 335 جمعه 11 تیر 1395 نظرات (0)

دانلودرمان سکوت یک تردید

نگاه…دختری شیطون و لجباز…و مغرور…
دختری که در عین حال دلش مثل دریا بزرگه…
دختری که دنیا سرنوشت بدی رو براش رقم میزنه…و عشقی از جنس نفس…عشقی که تردیدی توش نیست…اما سرنوشت…تقدیری…که تردید داره….بین بودن و نبودن….بین داشتن و نداشتن…آی دلم..وای خدا چقدر خسته شدم…پاهام داره از جاش کنده میشه…همش تقصیره این مرض گرفته است دیگه…آخه من نمی دونم این هرروز چی می خواد آخه تو این مغازه ها!!!!هی اینو می خره اونو می خره….دختره ی خنگ….(دوستم دریا رو میگم.)آهان راستی….یادم رفت خودمو معرفی کنم…من نگاه هستم ۲۰سالمه یه خواهر دوقلو دارم و دانشجو هستم….بووووووم(داشتم واسه خودم شمارو معرفی می کردم توی پیاده رو بودم اومدم برم تو خیابون یهو چشمتون روز بد نبینه…به یه جسم سختی برخورد کردم…و همون صدای بومی که دیدید…)ای درد ای کوفت ای حناق…مزاحم تعریف کردنم شدی….آی پام…واااییی…از درد پام روی زمین نشستم

عضویت در انجمن نگاه فراموش نشود

http://forum.negahdl.com/login/login

قسمت دانلود
. بازدید : 296 جمعه 11 تیر 1395 نظرات (0)

پرستشگاه چشمانت/م . میشی

پرستشگاه چشمانت

پرستشگاه چشمانت/م . میشی

بنام او که هیچوقت تنهامون نمیذاره

با سلام خدمت دوستان عزیزی که همراهیم کردن

و بودنشون باعث دلگرمی منه

با ادامه ی معبد سکوت بنام پرستشگاه چشمانت

مجموعه ای از شعرها و دلنوشته هام

اینجا اومدم تا باز از همراهی شما بهره مند بشم

تشکر از همه شمانیست که نیست
دگر از چشم تو در خاطر من
خبری نیست که نیست
دگر از دیدن چهرت به خیالم
خبری نیست که نیست
دگر از خاطر من
گشته فراموش شب خاطره ها
دگر از آن همه شوق در دل من
خبری نیست که نیست
دل من همچو شمعی در باران
شده خاموش دگر
دگر از آن همه غوغا
خبری نیست که نیست
گر که قلبم شده اینک
سرد و خاموش چه غم !
غم همین است که ز معشوق
درونش خبری نیست که نیست
گر دلم با من بیچاره
نسازد چه باک؟!
باک از این است که در دل
ز حقیقت خبری نیست که نیست

قسمت دانلود
. بازدید : 316 جمعه 11 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان انقباض زندگی جاوا، اندروید،pdf، ایفون

دانلود رمان انقباض زندگی

دانلود رمان انقباض زندگی

نوشته نگین حبیبی کاربر انجمن نگاه دانلود

برای نوشتن رمان و دنبال کردن رمانهای بیشتر در انجمن نگاه دانلود عضو شوید

http://forum.negahdl.com

شهادت امیر مومنان علی (ع) را به همه ی دوستداران ایشان تسلیت عرض میکنمدراین شب های پر دعا و نیایش من را فراموش نکنید

التماس دعا

لینک جدید قرار گرفت

خلاصه:
دختری به اسم چکاوک…توی یه خونواده متوسط زندگی میکنه…تا اینکه باباش که حسابدار شرکت لیدل(چرم)بوده به جرم قتل معاون شرکت به زندان میوفته…و این چکاوکه که برای نجات باباش به هر دری میزنه…

مقدمه:
من از نسل لیلی ام…
من از جنس شیرینم…
من دخترم…
با تمام حساسیت های دخترانه ام..
با تلنگری بارانی میشوم…با جمله ای آرام میشوم…با کلمه ای عاشق میشوم…با پُشت کردنی ویران میشوم…به راحتی وابسته میشوم…هنوز هم با عروسکهایم حرف میزنم..هنوز هم برایشان لالایی میخوانم…من دخترم…پُر از راز…هرگز مرا نخواهی شناخت…هرگز سرچشمه اشک هایم را نمی یابی…هرگز مرا نمی فهمی…مگر از نسلم باشی…مگر از جنسم باشی…مگر درکم کنی…پایان خوش

 

قسمتی از داستان

درو باز کردم:
-چطوری پدر زحمت کش؟
ولو شدم روی مبل که چپ چپ نگاهم کرد و سریع خودمو جمع و جور کردم:
-خب بابا اینجا که کسی نیست…
نچ نچی کرد و کیفشو برداشت:
-بریم؟
چشمامو درشت کردم:
-اینهمه راه اومدم یه شکولات دستم ندادی!
خندید:
-این زبونو از کجا آوردی دختر…
-از سر راه.
چشم غره ای برام رفت و شکلاتی به سمتم پرتاب کرد که تو هوا قاپیدمش:
-تنکس!
بلند شدم و درحالی که شکلاتو توی دهنم مینداختم گفتم:
-کیکو صبح درست کردم فقط بریم یه کادویی بگیریم براش..
باشه ای گفت و رفتیم پارکینگ…داشتیم سوار ال نود نقره ای رنگ بابا میشدیم که صدایی باعث شد سرجامون وایسیم و برگردیم:
-آقای یزدانی!
اهورا بود که کنار کانکس نگهبانی دستشو به سمت بابا دراز کرده بود و اشاره میکرد بیاد طرفش…از رفتارش بدم اومد…مثلا بزرگترشه…بابا لبخندی زد:
-بشین تو ماشین من میام.
چشم غره ای نثار اهورای از خودراضی کردم و نشستم توی ماشین…نت گوشیمو روشن کردمو یکم چت کردم که بابا نشست…نخواستم بحث این پسر زیادی زیادی..اه ولش…نمیخوام ادامش بدم…با لبخند رو به بابا گفتم:
-چی بخریم براش به نظرت؟
درحالی که کمربندشو می بست:
-بازی کامپیوتری؟
-بابا اونو که هر هفته خودم براش میخرم..یه گوشی چطوره؟
اخم کرد:

http://forum.negahdl.com/login/login

 

قسمت دانلود

www.negahdl.com

. بازدید : 343 جمعه 11 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان محکومم به اعدام جاوا، اندروید،pdf، ایفون

photo_2016-05-04_12-42-342222222222222222222

دانلود رمان محکومم به اعدام

نام کاربری نویسنده:F.K
نام رمان:محکومم به اعدام
ژانر رمان:اجتماعی
به نام خدای زیبایی ها…

سلام  پس از تلاش فراوان سایت از فیلتر خارج شد

سلام یه راست میرم سر اصل مطلب:
رمانی که شما خواننده ی اون هستید ، یه رمان متفاوت از نوع عشق و عاشقی و
سختی های زندگیه
حسای ضد نقیض یه زن در شرایط مختلفش…
حسایی که یه زمانی از گذشته رو در بر گرفته و حالا توی زندگی الانش
در حال دست و پنچه با اون

شروع داستان من اینجاست…
از این دفتر که قراره از امروز زندگی جدیدمو به بقیه نشون بده…
منم…
رسوای عالم
ریزو کوچیک دیگه برام معنا نداره
گذشتمو به فراموشی سپردم
تکراری هم روی گذشتم ندارم
از هیچی نمیترسم
ترس بی معنا شده برام
ولی بقیه

-ازت میخوام این دفعه رو خودت به عهده بگیری.
-چی هست حالا؟
-یکی از افراد خواسته زیر اب بزنه، الانم دررفته.میخوامپیداش کنی.
-و بعدش؟
-محوش کنی.
ابروهام رفت بالا. کمتر مواقعی میشه که ارش بهم همچین درخواستی بده. معمولا وقتی خیلی ماموریت حساس میشه ازم میخواد همکاری کنم ولی…
-باز چیکار کردی؟
-اون مامور پلیس بوده!
چشام گرد شدن .ینی نفوذی داشتیم….ولی من یه پلیسو ؟میگم چرا ازم کمک میخواد گند زده از من میخواد جمعش کنم.
-به من مربوط نمیشه.
-آبیش!
-فکرشم نکن.
-اگه هزینشم بدم چی؟
-هه نکنه میخوای محموله ی دخترا رو بهم بدی؟
-پووووف واقعا خیلی فرصت طلبی. باشه بهت میدمشون ولی نصف …
حرفشو قط کردم:
-نه نهایتش هفتاد سی.
-قبوله.
-خب کی برم دنبالش؟
-هرچی زود تر بهتر.
پوزخندی زدمو از جام بلند شدم.
-تا بعد.آهنگ که تموم شد جلوی ویلام ترمزکردم.یهسالی میشه از بابام

جداشدم.درواقع باید بگم بابام یهپلیسه.ولیمن یه قاچاق چیم.
تحت تقیبم ولی کسی نمیدونه من دختر سرگرد آریا جهان فرد هستم.
وقتی ۲۰ سالم بود با یه پسری آشنا شدم که منو وارد اینکار کرد .
منم دیگه توش غرق شدم راه نجاتی هم ندارم.

عضویت در انجمن نگاه فراموش نشود

http://forum.negahdl.com/login/login

 

قسمت دانلود
. بازدید : 318 جمعه 11 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان گلبرگ های عشق جاوا،اندروید، pdf،ایفون

دانلود رمان گلبرگ های عشق

دانلود رمان گلبرگ های عشق

نوشته pariya***75  کاربر انجمن نگاه دانلود

ژانر:عاشقانه،اجتماعی
لوکیشن: دزفول ،تهران

خلاصه:
من ازتبارم خستگی ام و تو از تبار غرور های بیجا به راستی اینجا چه عشق بی دادمیکنه؟!
قرار بود هردویمان پروانه شیم ولی …چه شدپس؟!
یوتاب فرهمند و آرتام زندی هردو از دو جهت مختلف از دو نقطه مختلف بهم میرسن سعی میکنن این نقطه مشترکی که بهش رسیدن را قطع کنن ولی یه تصادف ناخواسته یه اشتباه یه شایعه بیجا یه دوست گمشده،یک لجبازی بچگانه همه ی اینها دست به دست هم میدن تا عوض کنن دو سرنوشت رو و باعث میشه سرنوشت این دو بهم گره بخوره…که خوندنش خالی از لطف نیست

 

مقدمه:
می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش می برم تا که در آن نقطه دور شستشویش دهم از رنگ نگاه شستشویش دهم از لکه عشق زین همه خواهش بیجا و تباه می برم تا ز تو دورش سازم ز تو ای جلوه امید محال می برم زنده بگورش سازم تا از این پس نکند یاد وصال ناله می لرزد می رقصد اشک آه بگذار که بگریزم من از تو ای چشمه جوشان گ*ن*ا*ه شاید آن به که بپرهیزم من بخدا غنچه شادی بودم دست عشق آمد و از شاخم چید شعله آه شدم صد افسوس که لبم باز بر آن لب نرسید عاقبت بند سفر پایم بست می روم خنده به لب ‚ خونین دل می روم از دل من دست بدار ای امید عبث بی حاصل

 

قسمت دانلود
. بازدید : 285 جمعه 11 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان برگ زرد جاوا، اندروید ،pdf،ایفون

 

دانلود رمان برگ زرد

دانلود رمان برگ زرد

نوشته فرزان کاربر انجمن نگاه دانلود

سلام دوستان طاعات و عباداتتون قبول حق در این ماه عزیز در دعاهاتون یادی هم از من بکنید

من یک پنج شنبه
در دل آذر
در میانه ی پاییز
در اوج تقویم
جا مانده ام!
و تو مدتهاست رفته ای…
من تنها کسی هستم که در تقویمش
پنج شنبه ها
به مناسبت تنهایی تعطیل است!

((حامد نیازی))

خلاصه:
رمان درباره دختر خونده یه خانواده معمولیه گذشته تاریکی داره و دنبال آینده روشنتریه. خیلی چیزا اونو به دختری که امروز میبینیم تبدیل کردن.

در طی این رمان میفهمیم هیچکس،هیچوقت، سفید مطلق نیست…

باتشکر از فرزان بابت نوشتن رمان و nafasi طراح جلد

 

قسمتی از داستان

نمیدونم چرا ازم بدشون میاد یعنی میدونم ولی مگه من خواستم پسرعزیزکرده داداششون عاشقم بشه و اونجوری گند بزنه به زندگی خودشو ومن با یادآوری گذشته یه آه میکشم که خاله ساکت میشه و بلند میگه
-اصلا حواست به من هست دو ساعتهدارم حرف میزنم فقط زل زدی و تند تند آه میکشی
-بله حواسم بود خاله میشه حالا برم اتاقم استراحت کنم تازه از سر کار اومدم خستم
-ببین طاهره خانم این دختریه که تربیت کردی حالا هی پشتشو بگیر حتی بلد نیس به بزرگترش احترام بذاره

من به خاطر این کلی پیش اعظم خانم ازش تعریف و تمجید کردم تا راضی بشه واسه پسرش بیاد جلوحالا خانم حتی ما رو … حساب نمیکنه

.
(هه مگه من خواسته بودم ازم پیش اون زن افاده ای تعریف کنه انگار بدجور خار شدم به چشمشون

که میخوان از شرم راحت بشند مطمینم خبریه که خاله اینجور به حول و ولا افتاده واسه شوهر دادنم)
-حرص نخور خواهر شما ببخش بهار زود باش معذرت خواهی کن و برو دو تا چای بریز بیار واسه خالت

ناسلامتی واسه خوشبختی تو داره تلاش میکنه
(به مامان که طبق معمول طرف خواهرشو گرفته نگاه میکنم نمیدونم اگه بابابچه دوست نداشت اصلا راضی میشد یه بچه از پرورشگاه بگیره )
-مامان جون من چند بار بگم به خاله هم چند روز پیش گفتم من قصد ازدواج ندارم میشه این بحثو تموم کنید

قسمت دانلود

www.negahdl.com

. بازدید : 270 جمعه 11 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان یک دوست داشتن پیچیده

دانلود رمان یک دوست داشتن پیچیده نسخه های EPUB , APK

دانلود رایگان رمان یک دوست داشتن پیچیده

نویسنده : سیم شیرازی

 

خلاصه رمان : 

یه نوع دوست داشتن خاص… یه نوع پیچیدگی… یه حس عجیب برای شروع یه دوست داشتن عجیب.
از طریق ۵ تا دوست که هر کدوم، دنیای خودشون رو دارن… البته که یه حس دوست داشتن پیجیده فقط بین ۵ تا دختر به وجود نمیاد…
۵ تا دوست … ۶ سال دوستی محکم دارن و سال سوم دبیرستان به پیشنهاد یکی از دوستان این رابطه رو برای ۷ سال قطع میکنند.
حالا دوباره کنار همن… هر کدوم با دنیا و سرنوشت جدا و یه عالمه حرف نگفته…
زندگیاشون پیچیدست… دوست داشتن های پیچیده و … یه نوع دوست داشتن خاص که شاید به هم بریزه یه چیزایی رو…

دانلود نسخه آندروید با فرمت Apk

دانلود نسخه ePub برای آیفون و آندروید و ...

 

تعداد صفحات : 8

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدامیک از رمان های پر بازدید سایت رو می پسندید ؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 692
  • کل نظرات : 56
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 73
  • آی پی امروز : 76
  • آی پی دیروز : 79
  • بازدید امروز : 496
  • باردید دیروز : 277
  • گوگل امروز : 9
  • گوگل دیروز : 11
  • بازدید هفته : 773
  • بازدید ماه : 4,699
  • بازدید سال : 44,153
  • بازدید کلی : 1,460,765