loading...
دانلود رمان عاشقانه
. بازدید : 1115 چهارشنبه 19 آبان 1395 نظرات (1)

دانلود رمان آتریسا 

نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)

نویسنده : فائزه محمدی کاربر رمان فوریو

تعداد صفحات : 399

ژانر : غمگین عاشقانه

 

خلاصه رمان :

دختری زخم خورده از عزیزترین ونزدیک ترین فردزندگیش. 

تنها و افسرده فقط معجزه ی عشق میتونه آرومش کنه البته اگه بازم توعاشقیش شانس بیاره. 

پایان...... 

لینک های دانلود

خرید بک لینک


منبع : http://www.roman4u.ir

. بازدید : 1404 چهارشنبه 19 آبان 1395 نظرات (0)

دانلود رمان عشق ابدی

نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)

نویسنده : نیکتا کاربر رمان فوریو

تعداد صفحات : 198

ژانر : عاشقانه،غمگین

 

خلاصه رمان :

رمان در مورد دختری ب اسم نیکتا ک از دار دنیا ی خواهر کوچولو داره ک اتفاقایی میوفته و شخص دیگه ای هم ب زندگیش اضافه میشه و مسیر زندگیشو عوض میکنه...

لینک های دانلود

خرید بک لینک


منبع : http://www.roman4u.ir

. بازدید : 804 یکشنبه 28 شهریور 1395 نظرات (0)

دانلود رمان آتیه خونین

نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (PDF)

نویسنده : طاهره نیرومند(تاتیا) کاربر رمان فوریو

تعداد صفحات : 180

ژانر : غمگین...عاشقانه ...

 

خلاصه رمان :

این رمان درباره ی دختری به نام «آتیه» است، دختری بیست ویک ساله که بعد از  مرگ برادرش که تنها فرد زندگیش بود، مجبور به زندگی کردن با آدمهایی میشه که هیچ شناختی ازشون نداره، ناخواسته دوبرادر عاشق و دلباخته اش میشن . اما آتیه دل در گرو یکی از آنها داره و ...

 

لینک های دانلود

دانلود نسخه PDF به صورت کامل Download PDF Version

دانلود نسخه ePub برای آیفون و آندروید و ... Download EPUB Version

دانلود نسخه آندروید با فرمت ApkDownload APK Version

 

 

منبع : http://www.roman4u.ir

. بازدید : 207 یکشنبه 15 فروردین 1395 نظرات (0)
شادی دنیای من((غمگین ترین رمان واقعی))
 
پسر وقتی به خودش اومد دید که روی تخت بیمارستان زیر سرم خوابیده . چیزی یادش نبود میخواست از روی تخت بلند بشه که یه دست گرم از بلند شدنش جلو گیری کرد . برگشت و نگاه کرد دست پدرش بود تا حالا پدر رو اینطوری ندیده بود پدر طبق معمول تسبیح چوبی قشنگش توی دستش بود و شبنم اشکش ریش سفیدشو خیس کرده بود . خواست حرف بزنه که پدر بهش اشاره کرد آروم سرجاش بخوابه آخه دکتر گفته بود اصلا نباید تحت هیچ فشاری قرار بگیره پسر طبق معمول حرف پدر رو گوش کرد و آروم دراز کشید و خوابش برد 
وقتی چشماشو باز کرد دید . . .
 
بقیه این رمان غمگین واقعی را در ادامه مطلب بخوانید...
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدامیک از رمان های پر بازدید سایت رو می پسندید ؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 692
  • کل نظرات : 56
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 73
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 68
  • بازدید امروز : 81
  • باردید دیروز : 115
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 37
  • بازدید هفته : 838
  • بازدید ماه : 442
  • بازدید سال : 67,623
  • بازدید کلی : 1,410,851