loading...
دانلود رمان عاشقانه
. بازدید : 262 جمعه 11 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان برگ زرد جاوا، اندروید ،pdf،ایفون

 

دانلود رمان برگ زرد

دانلود رمان برگ زرد

نوشته فرزان کاربر انجمن نگاه دانلود

سلام دوستان طاعات و عباداتتون قبول حق در این ماه عزیز در دعاهاتون یادی هم از من بکنید

من یک پنج شنبه
در دل آذر
در میانه ی پاییز
در اوج تقویم
جا مانده ام!
و تو مدتهاست رفته ای…
من تنها کسی هستم که در تقویمش
پنج شنبه ها
به مناسبت تنهایی تعطیل است!

((حامد نیازی))

خلاصه:
رمان درباره دختر خونده یه خانواده معمولیه گذشته تاریکی داره و دنبال آینده روشنتریه. خیلی چیزا اونو به دختری که امروز میبینیم تبدیل کردن.

در طی این رمان میفهمیم هیچکس،هیچوقت، سفید مطلق نیست…

باتشکر از فرزان بابت نوشتن رمان و nafasi طراح جلد

 

قسمتی از داستان

نمیدونم چرا ازم بدشون میاد یعنی میدونم ولی مگه من خواستم پسرعزیزکرده داداششون عاشقم بشه و اونجوری گند بزنه به زندگی خودشو ومن با یادآوری گذشته یه آه میکشم که خاله ساکت میشه و بلند میگه
-اصلا حواست به من هست دو ساعتهدارم حرف میزنم فقط زل زدی و تند تند آه میکشی
-بله حواسم بود خاله میشه حالا برم اتاقم استراحت کنم تازه از سر کار اومدم خستم
-ببین طاهره خانم این دختریه که تربیت کردی حالا هی پشتشو بگیر حتی بلد نیس به بزرگترش احترام بذاره

من به خاطر این کلی پیش اعظم خانم ازش تعریف و تمجید کردم تا راضی بشه واسه پسرش بیاد جلوحالا خانم حتی ما رو … حساب نمیکنه

.
(هه مگه من خواسته بودم ازم پیش اون زن افاده ای تعریف کنه انگار بدجور خار شدم به چشمشون

که میخوان از شرم راحت بشند مطمینم خبریه که خاله اینجور به حول و ولا افتاده واسه شوهر دادنم)
-حرص نخور خواهر شما ببخش بهار زود باش معذرت خواهی کن و برو دو تا چای بریز بیار واسه خالت

ناسلامتی واسه خوشبختی تو داره تلاش میکنه
(به مامان که طبق معمول طرف خواهرشو گرفته نگاه میکنم نمیدونم اگه بابابچه دوست نداشت اصلا راضی میشد یه بچه از پرورشگاه بگیره )
-مامان جون من چند بار بگم به خاله هم چند روز پیش گفتم من قصد ازدواج ندارم میشه این بحثو تموم کنید

قسمت دانلود

www.negahdl.com

. بازدید : 261 جمعه 11 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان یک دوست داشتن پیچیده

دانلود رمان یک دوست داشتن پیچیده نسخه های EPUB , APK

دانلود رایگان رمان یک دوست داشتن پیچیده

نویسنده : سیم شیرازی

 

خلاصه رمان : 

یه نوع دوست داشتن خاص… یه نوع پیچیدگی… یه حس عجیب برای شروع یه دوست داشتن عجیب.
از طریق ۵ تا دوست که هر کدوم، دنیای خودشون رو دارن… البته که یه حس دوست داشتن پیجیده فقط بین ۵ تا دختر به وجود نمیاد…
۵ تا دوست … ۶ سال دوستی محکم دارن و سال سوم دبیرستان به پیشنهاد یکی از دوستان این رابطه رو برای ۷ سال قطع میکنند.
حالا دوباره کنار همن… هر کدوم با دنیا و سرنوشت جدا و یه عالمه حرف نگفته…
زندگیاشون پیچیدست… دوست داشتن های پیچیده و … یه نوع دوست داشتن خاص که شاید به هم بریزه یه چیزایی رو…

دانلود نسخه آندروید با فرمت Apk

دانلود نسخه ePub برای آیفون و آندروید و ...

 

. بازدید : 5531 جمعه 11 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان عشق بی رحمه

دانلود رمان عشق بی رحمه با لینک مستقیم از رمان فوریو

نوشته : فاطمه_m.e کاربر انجمن رمان فوریو و کافه نودهشتیا

دانلود رمان عشق بی رحمه

خلاصه رمان :

این رمان اشاره داره به زندگی دختری به نام هلنا. هلنا دختری پر شر و شور است که تفریح را در زندگی اش مهمترین چیز میداند و همواره از عواملی که مسبب ناراحتی او میشود میگریزد. او حتی معنی کلمه #عشق را نمیداند و هیچوقت علاقمند به دانستن ان نیست. اما بعد ها گرفتار عشقی میشود.  عشقی که تمام زندگی اش میشود. عشقی که زندگی اش را #میسوزاند. عشقی که او را #مجبور میکند که از #دیدنه او #دور باشد. از لمس #دستانش دور باشد و در حسرت هم اغوش شدنش بماند. از هر چه که این  عشق را تداعی میکند #باید دور بماند. او با هر چیزی که سره راهش قرار بگیرد میجنگد تا خود را در #فراموشی فرو ببرد که دیگر از ان خارج شدنی نیست....

ژانر: #اجتماعی #عاشقانه #درام

 

. بازدید : 236 جمعه 11 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان من دیوونه توام

دانلود رمان من دیوونه توام با لینک مستقیم از رمان فوریو

نوشته : Mhlw کاربر انجمن رمان فوریو و کافه نودهشتیا

دانلود رمان

خلاصه رمان :

درمورد یه دختره پولداره که تو ناز و نعمت بزرگ شده با خانواده خیلی خوب

یه روز نفس با دوستای خودش و برادرش به شمال سفر میکنن و...

ژانر:طنز،کل کلی،یه ذره غمگین

دانلود نسخه کامپیوتر با فرمت PDF

دانلود نسخه آندروید با فرمت Apk 

دانلود نسخه ePub برای آیفون و آندروید و ...

 

. بازدید : 5139 چهارشنبه 09 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان آوای فاخته (موبایل و PDF)

دانلود رمان عاشقانه آوای فاخته

نام رمان : آوای فاخته

نویسنده : **ava**

دانلود با لینک مستقیم از کافه نودهشتیا

دانلود رمان آوای فاخته

قسمتی از متن رمان :

* فاخته پرنده زیبایی هست که آواز خوشی داره البته جنس ماده ساکته و نر آواز میخونه.اونم به وقتش ماده بعد از عاشق شدن به آواز طرف مقابل.بعد از اینکه کلاه سرش رفت … تخم میذاره و میره توی کوه های دور بین تاریکی شاخه ها گم میشه. ولی خوب امان از روزی که فاخته ماده بخونه. فاخته رمان خودم رو میگم
بسم الله الرحمن الرحیم

آوای فاخته
– اسمتون؟
– دیانت… فاخته دیانت
کراوات طلاییش رو صاف کرد: اسمتون توی لیست نیست خانوم
اخم کردم : یعنی چی که نیست؟ شما یه بار دیگه نگاه کنید
برگه رو توی دستش لوله کرد: خانوم محترم دیدم…نیست!…بفرمایید!
عصبی کیف سنتی دوست داشتنیمو که حالا زیادی توی دست و پام بود عقب زدم و خودم رو از فشار جمعیت جلوتر کشیدم. دست بلند کردم و برگه رو از میون دستش قاپیدم: مگه میشه نباشه… من نویسنده کارم…بذارید ببینم!!
عصبی بیسیمش رو بیرون کشید: یه نیرو اضافه کنید جلوی سالن…
چیزی نمیشنیدم… هیچ چیز جز صدای پچ پچ خودم
ژاله محمودی…. ستاره محبی… پوریا جوانمردی… نسترن حق نگه دار… شاهین خلقی… علیرضا جم!….

 

لینک های دانلود ( دانلود با لینک مستقیم و رایگان )
. بازدید : 198 چهارشنبه 09 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان بهار عشق

بهار عشق

 

نام رمان : بهار عشق

نویسنده : راحیل.م

صفحات : 307

#

خلاصه رمان : داستانی از زندگی یه دختر " هلیا " دختری با تموم احساسات لطیف دخترونه وجودی سرشار از مهر و بخشش دل میبنده , عاشق میشه ولی این عشق چه به روز احساسش میاره ؟ چی باعث میشه هلیایِ با گذشت , از گذشتن بترسه و بخشیدن براش سخت باشه ؟

 

 

لینک های دانلود Download Links
. بازدید : 484 چهارشنبه 09 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان خلافکار مغرور من اندروید ، PDF و آیفون

دانلود رمان

  • نام رمان : خلافکار مغرور من
  • نویسنده : ShabnamMV (شبنم مشاری) کاربر انجمن کافه نودهشتیا
  • صفحات : 65

#

خلاصه رمان : سروان دریا ریاحی ، میخواد بزرگ ترینـ باند دنیـارو به نــام باند کابوس شب ، منحدم کنه خلافکار آرمان پارسا سردسته تموم خلافکـارا ،.کسی که هیچ احدی نمی تونه جلووش قد علم میکنهـ چون میکشه اون فردو مردیـ فوق خشن ، سرد بداخلاق و از همه مهم تــر مغرور ، قلبیــ ندارهـ تو سینشــ ، دریـا خانم دختریـ شیطونـ و باهـوش ، آیــا میتونهـ خلافکارمارو دستگیر کنه این وسط چی پیش میاد؟عشقــ یا مرگــ

رمان عاشقانه

رمان

قسمتی از متن رمان : ##########

دانلود رمان

دانلود رمان عاشقانه

لینک های دانلود :
  • نسخه PDF به صورت کامل [ دانلود ]
  • نسخه آندروید با فرمت Apk [ دانلود ]
  • نسخه ePub برای آیفون و آندروید و ... [ دانلود ]
. بازدید : 250 چهارشنبه 09 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان حالم عوض میشه

دانلود رمان حالم عوض میشه

دانلود رمان حالم عوض میشه نسخه های EPUB , JAVA , PDF , APK

نویسنده : delpazir-98i 

تعداد صفحات : 339

دانلود رمان حالم عوض میشه با لینک مستقیم

رمان حالم عوض میشه

خلاصه رمان :

دلپذیر دختر مهــربون ، شیطون و البته لجبازیه که سرش به خانواده و دوستاش گــرمه . با شنــیدن خبــــر غیـــر منتظــره ی بازگشـــت راد مهـــر به ایــــران بهـم میریزه کســی که ۱۵ سال اونو فــراموش کــرده و هـــمه چی دست به دســـت هم داده تا حوادث اون جــــور که دلپذیــــر می خواد پبــــش نــــره …

دانلود  نسخه PDF به صورت کامل

دانلود نسخه آندروید با فرمت Apk

دانلود نسخه ePub برای آیفون و آندروید و ...

. بازدید : 1179 چهارشنبه 09 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان عاشقتم اندروید , PDF و آیفون

دانلود رمان عاشقتم 

دانلود رمان عاشقتم  با لینک مستقیم از رمان فوریو

نوشته : Nilofar_molaei کاربر انجمن کافه نودهشتیا

دانلود رمان عاشقتم

خلاصه رمان :

به نام خداوند زیبایی به نام خداوند عشق، به نام عشق های بی پایان

من نگاه دختری هستم شرو شیطون، غر غرو تا دلتون بخواد ،مغرورم ولی توی دوستی و عشق جایی برای غرور باز نمیکنم، همه زندگیم دوستای عزیزمن، آروا،گلسار، مهسان، همیشه باهمیم، توی شادی و غم،آنقدر شادو خوشبختیم که نگو. ....داستان ما از اونجایی شروع میشه که میریم دیزین. ...............

ژانر :شیطونی، کل کل، خنده،عشق

 دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

 دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

 دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

. بازدید : 290 چهارشنبه 09 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان پسر غیرتی (موبایل و PDF)

دانلود رمان پسر غیرتی

نام رمان : پسر غیرتی

به قلم : رقیه علیدادی و زینب کعبی

دانلود رمان پسر غیرتی

خلاصه  رمان:

دختر پر از حسرت پر از تنهایی بغض چند ساله . دختری که درونش کشته شد هرچی که اسم از امید دارد
پسری پر از غرور پر از قدرت . از جنس سنگ .
«خانوادهی قدرت مند . یک ازدواج خانوادگی . ی عقد اسمانی .
بله عقدی که با بغض با گریه کمبود وجود ….. ».

لینک های دانلود ( دانلود با لینک مستقیم و رایگان )
. بازدید : 277 چهارشنبه 09 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان وقتی پلیس شدم (موبایل و PDF)

نویسنده : سهیلا حبیبی پور

دانلود با لینک مستقیم از کافه نودهشتیا 

خلاصه رمان  :

دختری به نام ستاره که به یه دلیلی ظاهر و هویتشو عوض میکنه تا وارد نیروی پلیس بشه و ماجراهایی میسازه تو نیروی پلیس که کلی کل کل، خنده، هیجان، عشق، پلیس بازی و درام رو تو زندگیش میاره و اما بالاخره به هدفی که بخاطرش این همه دردسر رو به جون میخره میرسه یا نه؟با دختر شیطون ما همراه باشین تا بفهمین چی میشه ماجرا!…پایان خوش

تعداد صفحات: ۱۷۴ صفحه پی دی اف ، ۴۶۹ صفحه پرنیان

دانلود رمان براي اندرويد،تبلت با فرمت apk
دانلود رمان براي آيفون،ايپد،،اندرويد،تبلت با فرمت epub
دانلود رمان براي جاوا با فرمت jar
دانلود رمان براي جاوا لينک کمکي
دانلود رمان براي کامپيوتر و موبایل PDF

. بازدید : 241 چهارشنبه 09 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان ویلای وحشت (موبایل و PDF)

دانلود رمان ویلای وحشت 

دانلود رمان ویلای وحشت  نسخه های EPUB , JAVA , PDF , APK

نویسنده : Andia77

تعداد صفحات : 264

دانلود رمان جدید ویلای وحشت با لینک مستقیم

رمان ویلای وحشت 

خلاصه رمان :

همه چی از همون روزی شروع شد که مارسا و دوستاش برای تعطیلات به سفر رفتند و وارد اون ویلا شدند… یک ویلای بزرگ که از همه ی گوشه کناراش بوی مرگ به مشام می رسید… مرگی دردناک که برای این سه دختر سرنوشت دیگری را رقم زد… سرنوشتی هولناک که نظیرش در هیچ کجای تاریخ دیده نشده…

دانلود  نسخه PDF به صورت کامل

دانلود نسخه آندروید با فرمت Apk

دانلود نسخه ePub برای آیفون و آندروید و ...

رمان,دانلود رمان,دانلود رمان pdf,دانلود رمان الکترونیکی,دانلود رمان اندروید,دانلود رمان ایرانی,دانلود رمان برای اندروید,دانلود رمان عاشقانه,دانلود رمان عاشقانه ایرانی,دانلود رمان ویلای وحشت,دانلود رمان ویلای وحشت کامل,دانلود رمانهای Andia77,دانلود ویلای وحشت,دانلود ویلای وحشت pdf,دانلود ویلای وحشت اندروید,دانلود ویلای وحشت موبایل,دانلود ویلای وحشت کامل,دانلود کتاب اندروید,دانلود کتاب ایرانی,دانلود کتاب ایرانی عاشقانه,دانلود کتاب برای اندروید,دانلود کتاب داستان,دانلود کتاب رمان

 

. بازدید : 310 چهارشنبه 09 تیر 1395 نظرات (0)

دانلود رمان فصل پنجم عاشقانه هایم اندروید , PDF و آیفون

رمان فصل پنجم عاشقانه هایم

دانلود رمان فصل پنجم عاشقانه هایم نسخه های EPUB , PDF , APK

دانلود رایگان رمان فصل پنجم عاشقانه هایم

نویسنده : فاطمه ایمانی (لیلین)

تعداد صفحات : 546

دانلود رمان فصل پنجم عاشقانه هایم

دانلود رمان فصل پنجم عاشقانه هایم

خلاصه رمان :

عقیق که چندسالی می شد فداکارانه خودشو وقف مشکلات زندگی خواهر ها و برادرهاش کرده ، بر اثر یه اتفاق کوچیک پی می بره که این میون از محبت و سادگیش سواستفاده شده و اون پاسخ مناسبی در جواب این چند سال فداکاری نگرفته و حالا که پا به سی سالگی گذاشته و با وجود دوتا نامزدی نا موفقی که تو این مدت داشته، تنهاست و نه شغل ثابتی داره و نه آینده ی تامین شده ای. اون تصمیم می گیره خودشو از این شرایط نجات بده اما انگار لازمه برای این منظور یه سری آدما و اتفاقات تو گذشته رو دوباره باهاشون روبرو شه و مرورشون کنه….پایان خوش

از زبان نویسنده رمان:

واما سوژه ی داستان که از زبان اول شخص و دختری به اسم عقیق هست. وماجرا حول و حوش زندگی این دختر تو سی سالگیشه. یعنی درست زمانی که حس می کنه علی رغم داشتن خونواده و دوستان و مادری که همه جوره حمایتش می کنه بازم خلا های زیادی تو زندگیشه. و تصمیم می گیره اینارو به نوعی پر کنه.
کاری که به نظر چندان آسون نمی یاد. چون مشکلات زیادی سر راهش هست. و از طرفی گذشته جالبی هم به خصوص با دوتا نامزدی نافرجام و فوت پدرش و خونه نشین شدنش بعد این اتفاقات، نداره.
و البته خونواده ای که تا همین چند وقت پیش حس می کرد حاضره همه ی زندگیشو به پاشون بریزه امابا اتفاقی که براش رخ می ده خیلی چیزها به چشمش روشن می شه. و اون با یه سرخوردگی شدید به دنبال این می افته که به هر طریقی خودشو به دیگرون ثابت کنه.
و تو این راه به طرز غریبی همه چیز به اولین اشتباه بزرگ زندگیش که درست ده سال قبل رخ داده، گره می خوره. 

فضای داستان توی یه بافت سنتی جامعه ی ایرانی و تو شهری که اینبار نمیخوایم صریحا بگیم کجاست، شکل گرفته. با معرفی شخصیت ها یه سری خاطرات مرور می شه و بعد به زمان حال می رسیم. تو این کار سعی شده تلخ نویسی نداشته باشیم. یا اگه باشه خیلی کم و مربوط به گذشته شه.
واما یه نکته که مدتهای زیادیه رو دلم مونده:
به دوستایی که معتقدن من ساده نویسی می کنم و تواناییم در همین حده که بتونم یه داستان قابل پیش بینی یا یه عاشقونه ی آروم بنویسم باید بگم، بازی با کلمات و پیچوندن عبارت ها و از یه رمان یه متن ادبی ساختن، کار چندان سختی نیست. آدم های غیر قابل دسترس و تجربه های شیک رو تو داستان آوردن خیلی راحته.اما من نمیخوام چیزی بنویسم که مخاطبم تجربه نکرده یا از نزدیک ندیده. من ساده می نویسم چون از به رخ کشیدن هنر نوشتن و بازی دادن ذهن مخاطبین کارهام خوشم نمی یاد. من ساده می نویسم چون دوست دارم نگاه آدم هابه زندگی ساده و به دور از پیچیدگی های حل نشده تو امروزمون باشه. من ساده می نویسم چون می خوام تلخ کامی ها قابل تحمل تر و اتفاق های خوب قابل باور تر باشند.
از زیر سوال رفتن و نقد شدن اصلا ناراحت نمی شم. فقط دلگیرم از اینکه هدف و رسالتی که پشت این نوشتن دارم به پای همه ی کم کاری ها و نقص هایی که تو نگارش اثر دارم، گذاشته شه.

دانلود نسخه کامپیوتر با فرمت PDF

دانلود نسخه آندروید با فرمت Apk

دانلود نسخه ePub برای آیفون و آندروید و ...

. بازدید : 237 چهارشنبه 09 تیر 1395 نظرات (2)

دانلود رمان عشق بی رحمه اندروید , PDF و آیفون

دانلود رمان عشق بی رحمه

دانلود رمان عشق بی رحمه با لینک مستقیم از رمان فوریو

نوشته : فاطمه_m.e کاربر انجمن رمان فوریو و کافه نودهشتیا

دانلود رمان عشق بی رحمه

خلاصه رمان :

این رمان اشاره داره به زندگی دختری به نام هلنا. هلنا دختری پر شر و شور است که تفریح را در زندگی اش مهمترین چیز میداند و همواره از عواملی که مسبب ناراحتی او میشود میگریزد. او حتی معنی کلمه #عشق را نمیداند و هیچوقت علاقمند به دانستن ان نیست. اما بعد ها گرفتار عشقی میشود.  عشقی که تمام زندگی اش میشود. عشقی که زندگی اش را #میسوزاند. عشقی که او را #مجبور میکند که از #دیدنه او #دور باشد. از لمس #دستانش دور باشد و در حسرت هم اغوش شدنش بماند. از هر چه که این  عشق را تداعی میکند #باید دور بماند. او با هر چیزی که سره راهش قرار بگیرد میجنگد تا خود را در #فراموشی فرو ببرد که دیگر از ان خارج شدنی نیست....

ژانر: #اجتماعی #عاشقانه #درام
. بازدید : 550 چهارشنبه 09 تیر 1395 نظرات (1)

دانلود رمان غریبه ها اندروید , PDF و آیفون

دانلود رمان غریبه ها 

دانلود رمان غریبه ها نسخه های EPUB , JAVA , PDF , APK

نویسنده : گل یخ کاربر رمان فوریو

تعداد صفحات : 563

دانلود رمان غریبه ها

خلاصه رمان :

غریبه ها بیانگر زندگی سه خواهره که زندگیشون بخاطر شغل پدرشون دچار تنش و دگرگونی میشه و گرفتار حوادث تلخ میشن ......

 

تو اوج و گرفتاری و مشکلات کسانی به کمکشون میان که سازنده ی قصه ی غریبه ها میشن ...

 

. بازدید : 661 جمعه 07 خرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان تا تلاقی خطوط موازی (موبایل و PDF)

نوشته: zed-a

درباره ی داستان :
بهار به دلایلی از پلیس فراریه اما سرنوشتش با یکی از اونا رقم میخوره.

 

خلاصه :

اپیزود اول ؛ بهار ، هفت سال پیش مرتکب خطایی میشود.خطایی که دو دوست نوجوانی اش هم در آن دخیل هستند. خطایی که جـــبرانی ندارد. خطایی که یک خط بطلان روی تمام آینده و آرزوهای بهار میکشد.
اپیزود دوم ؛بهار از دوستانش جدا میشود و سعی میکند گذشته را فراموش کند. تا حدودی هم موفق میشود. زندگی خودش را دارد. روزمرگی هایش را . مثل یک “دختر” عادی.
اپیزود سوم ؛ماه همیشه پشت ابر نمیماند! با ورود سرگرد سید امیر احسان حسینی به زندگی بهار؛ همه چیز بهم میریزد… نمیدانم؟! شاید هم برعکس،همه چیز مرتب میشود…

 

مقدمه :

عاشقان بهم میرسند اگر خطا کنند . . . . . . قوانین هندسی خداکند به عهدشان وفا کنند !!

“تا تلاقی خطوط موازی “
از بچگی یاد گرفتیم؛دوخط موازی هیچگاه بهم نمیرسند.تا ابد هم امتدادشان دهیم؛رسیدنشان محال است.داستان من؛داستان تضادهاست.داستان تقابل عشق و نفرت،سفید وسیاه.

 

داستان من تقابل عشق و وجدان است.
دختر داستان خطا کار است.نفرت انگیز نیست اما خوب هم نیست.حداقل درکنار امیراحسان!….امیراحسان سفیدست…مثل برف…پاک است…برای خودش بروبیایی دارد…بهار برایش از کم هم کم تراست…
اگربخواهند بهم برسند؛باید خطا کنند.این قانون هندسه است.یکی باید کوتاه بیاید.یکی باید از مسیرش منحرف شود.یا بهار پاک شود(که محال است)یا احسان کثیف شود(که این محال تر است!)
از کجا آمده بودی.
این چنین آرام آرام
از کنار آخرین پنجره که از آن می گذشتم.
خسته خسته راه رفته بودم.
تنهایی ام در امتداد دستهایت بزرگتر خواهد شد.
من اینجا
تا تلاقی تمام خطوط موازی.
تا پر شدن صدای قلبم
به انتظارت خواهم ایستاد
“شاعر : بانو مریم تاجیک “

. بازدید : 378 جمعه 07 خرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان آقای حساس خانوم خشن (موبایل و PDF)

نوشته: ramika

درخواست کابران

خلاصه :

دختری شیطون،بی ملاحظه که بین سه تاپسر بزرگ شده و روحیه اش شده کپ پسرا……پسری ساکتو سربه زیر که بین سه تا دختر بزرگ شده و روحیه اش کپی دختراس.
این گل پسرو گل دختر باهم همکار میشن و باهم اتفاقای بانمکیو رقم میزنن….

مقدمه :

از وقتی کوچیک بودم به جای خاله بازی، ماشین بازی میکردمو به جای لِی لِی ،کشتی میگرفتم.کم کم همه جوره شدم کپی برابر اصل پسرا.تو کوچه دروازه بانی میکردم و یاد ندارم که با دخترا هم بازی شده باشم….
_این منم یه پسر با خلقو خوی دخترونه تا چشم رو هم گذاشتم نشسته بودم جلو چهار تا دخترو چایی تعارف میکردم و یا موهای عروسکمو پاپیون میزدم !!!
ماآدما مثل خمیریم….هرجور ورزمون بدن همون شکلی مشیشم.شخصیتامون آینه معکوس هم نشینامونه و بس…پایان خوش

 

 

کانال تلگرام :

telegram.me/groupfun

. بازدید : 970 دوشنبه 03 خرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان شب شیشه ای

رمان شب شیشه ای




دانلود رمان شب شیشه ای اثر نسرین ثامنی




بخشی از این رمان :

افشین در خانه را می گشاید و دزدانه و پاورچین قدم به داخل حیاط می گذارد.از پله ها به آرامی بالا می رود.سعی دارد کمترین صدایی تولید نکند بنابراین دم پله ها کفش هایش را از پا خارج می کند و آنها را زیر بغل می گذارد و به راهش ادامه می دهد.مقابل پنجره ی اتاق که می رسد کمرش را خم کرده و با احتیاط عبور می کند.صدای تلویزیون از ورای پنجره به گوش می رسد.به آرامی در اتاق جانبی را می گشاید و وارد می شود.
قلبش مانند گنجشکی در بند به تپش افتاده است.اتاق غرق در تاریکی است.در را بدون ایجاد سر و صدا پشت سر خود می بندد و کفش هایش را کنار در می گذارد.دست هایش را که از سرما یخ زده است به دهانش نزدیک کرده وها می کند تا با نفس گرم خود از سرمای آن بکاهد.برای لحظه ای کلید برق را می زند اما یکباره از حرکت خود پشیمان شده و بار دیگر اتاق در تاریکی فرو می رود.
کورمال کورمال خود را به پشت رختخواب ها می رساند و در قفای آن پنهان می شود.نفس را در سینه اش حبس می سازد و همان طور که پشت رختخواب ها چمباته زده به فکر فرو می رود.گرسنگی آزارش می دهد.دلش را با دست مالش می دهد،اتاق به قدری سرد است که بخار دهانش به وضوح در فضا متراکم می گردد با این همه شهامت بیرون آمدن ندارد.اگر در حضور پدرش آفتابی شود عاقبت ناخوشایندی در انتظارش خواهد بود.









لینک دانلود رمان شب شیشه ای در پایین :





shabe-shishee
. بازدید : 529 دوشنبه 03 خرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان روزهای سرد برفی

رمان روزهای سرد برفی



دانلود رمان روزهای سرد برفی اثر فهیمه رحیمی




بخشی از رمان :


خواب با قدرت خواندن ادامه بیت را از چشمم ربود و با مهارت دست در یقه ام انداخت و گردن باریک و ضعیفم را به زیر پنجه های قوی اش فشرد. بگونه ای که صدای تق مهره های گردنم را شنیدم
و دردی که مثل صاعقه در سر و گردانم پیچید هشداری بود که بفهمم با حریفی نیرومند روبرو هستم. و علی رغم میلم باید بازی را به او واگذار کنم و مغلوبش شوم کتاب را برهم گذاشتم. از پشت میز تحریر کهنه، ارث رسیده از پدر زیر چشمی نگاهی اجمالی به اتاق انداختم. بوی فتیله سوخته بخاری بینی ام را آزارد. بسختی از روی صندلی بلند شدم که صدای جیر جیرش بلند شد. سلانه، سلانه، از اتاق بیرون آمدم. روی پله سیمانی سرد که مرا به طبقه بالا و اتاق خواب می رساند پا نگذاشته بودم که چشم نیمه بازم به حیاط و دانه های سفید برف افتاد که آرام و سبک فرو می افتاد. در برابر برف پایم از رفتن باز ایستاد . دوست داشتن توان آن را داشتم که می ایستادم و نگاه می کردم اما حریف با فشار دیگری بر گردن وادارم نمود دیده از این منظره بدیع برگیرم و با خود رویای شب برفی را همراه کنم. با کمک نرده بالا می رفتم و در ذهن تعداد پله ها را شماره می کردم، یک، دو، سه، پایم پله چهارم را لمس نکرده بود که صدای زنگ در حیاط بگوشم رسید. گوش تیز کردم صدایی نبود.






لینک دانلود رمان روزهای برفی در پایین :




haye-sarde-barfi
. بازدید : 721 دوشنبه 03 خرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان راز مهتاب

رمان راز مهتاب




دانلود رمان راز مهتاب اثر اعظم ابراهیمی



بخشی از این رمان :


در عصر پائیزی که درختان سر به فلک کشیده سعی دارند برگ های خشک خود را بر شاخسار نگه دارند برگ های خشک خود را بر شاخسار نگه دارند تا به نسیمی کوتاه و سبک سرنگون نشوند،دختری زیبارو در حالی که دست های سپیدش را روی سنگ قبری مرمرین می ساید این شعر را می خواند و باچشمانی اشکبار خاطرات خوب گذشته را به یاد می آورد.
ای کاش آن روزهای خوش و لحظات شیرین تکرار می شد.او می آمد و دخترش را در آغوش گرمش می فشرد و به موهای سیاهش بوسه می زد و می بوییدش.ای کاش آن دویدن ها در دل شالی زاران و جنگل های سبز تکرار می شد و باز هم سر به روی سینهٔ پر مهرش می نهاد و صدای تپش قلبی که از حیات و زیستن خبر می داد برایش لالایی دوران کودکی می شد.
یاد آن روزهای سبکبالی که مادر کنار رودخانه می نشست و به صدای برخورد آب با صخره ها گوش می داد،در دلش فریاد می زند و نمی خواهد واقعیت امروز را دریابد و خود را این چنین تنها در کنار سنگ قبری سپید در گورستانی سرد و خالی ببیند.
با کوچ مادر،که اکنون چند ماهی از آن می گذرد،میعادگاه او این گورستان غمزده ولی آشناست.این جاست که خود را کنار مادر می یابد و عبور زمان را با سیر خاطرات گذشته احساس نمی کند.
این بار هم آن چنان اشک از دیده فرو می نهد و راز و نیاز با مادر به خاک خفته می کند تا عاقبت خسته و پریشان حال آن جا را ترک می گوید.








لینک دانلود رمان راز مهتاب در پایین :





raze-mahtab
. بازدید : 363 دوشنبه 03 خرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان زن نیمه ی تنها

رمان زن نیمه ی تنها




دانلود رمان زن نیمه ی تنها اثر فانوس فاروقی




بخشی از این رمان :


به صورت پر از مهر و در عین حال پر از درد خاله نگاه میکنم چشمهایش هزاران نگفتنی را در خود دارد و وقتی خوب دقت میکنی میفهمی که چیزی را میخواهی با تمام وجود درک کنی اما نمیتوانی!از فهم ان عاجزی ولی واضح و روشن نگفته ها را میخوانی!نگفته هایی که نمیدانی چیست دردهایی که ردپای آنها را در خطوط بی شمار صورتش میبینی اما...
همیشه در کنار خاله بودن حس داشتن تکیه گاهی مطمئن را به من میدهد مخصوصا امروز که از همه چیز این زندگی بیزارم از بودن و نفس کشیدن و روز را شب کردن متنفرم مادرم در اینجور مواقع قربان صدقه ام میرود و خالصانه محبتش را به پایم میریزد اما نمیدانم چرا امروز دلم میخواهد غصه هایم را بر عکس همیشه بجای مادرم با خاله ام در میان بگذارم به زنی که همیشه با مشکلات زندگی اش دست و پنجه نرم کرده است.







لینک دانلود رمان زن نیمه ی تنها در پایین :






zan-nime-tanha
. بازدید : 229 دوشنبه 03 خرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان از کیمیای مهر

رمان از کیمیای مهر




دانلود رمان از کیمیای مهر اثر فاطمه زاهدی




بخشی از این رمان :


پدر مروارید مهندش معدن بود و مادرش روانپزشک. خواهر و برادری نداشت. بیشتر به دایی ناتنی اش و مادربزرگ پیرش وابسه بود اکثر خاطره های دوران کودکی مروارید آمیخته با یاد مادر بزرگ و دوستان مهد کودکش بود.
مادرش را گاه و بی گاه به بیمارستان احضار می کردند و پدرش هم به دلیل موقعیت شغلیش بیشتر وقت ها در شهرستان بود. و نهایتا از هر ماه ده روزش را در خانه بود که آن ده روز هم در تدارک سفر بعدیش بود.
مار صبح ها او را به مهدکودک می رساند و بعدازظهر هم سرویس مهد کودک او را به خانه ی مادربزرگش می برد. گاهی وقتی که مادر سرش خلوت بود مروارید را به سینما، تاتر، پارک و یا باغ وحش می برد. ولی این جور جاها هم خیلی روحیه ی مروارید را عوض نمی کرد. رفتن به این گونه مکان ها مروارید را بیشتر به یاد چیزهایی که نداشت می انداخت.
مروارید با تمام بچه بودنش می دید که همه ی بچه ها همراه پدر و مادرهایشان برای تفریح و گردش آمده اند، ولی او بیشتر وقت ها همراه مادش به گردش می رفت.







لینک دانلود رمان از کیمیای مهر در پایین :






az-kimiaye-mehr
. بازدید : 307 دوشنبه 03 خرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان شاخه های سبز

رمان شاخه های سبز



دانلود رمان شاخه های سبز اثر مریم غلامی حاجی آبادی



بخشی از این رمان :


هواپيما بر باند فرودگاه مهرآباد فرود آمد. مسافرها يك به يك آماده ي خروج شدند. او هم بلند شد. چند رديف جلوتر خانم مسني سرش را به عقب برده بود و نگاه سيارش بر مسافرها مي چرخيد. به او كه رسيد ناگاه چرخش نگاهش متوقف شد و برق آسا چشم برگرفت. الميرا بند كيفش را روي شانه اش جابه جا كرد و مقابل در خروجي ايستاد. او قبل از پرواز هواپيما نيز متوجه حضور آن زن شده بود ولي نمي دانست چنين رفتارها و نگاه هايي را از يك زن سالخورده چگونه تعبير كند؟! احساس عجيبي داشت كه از چندوچون آن سر در نمي آورد. الميرا به ميمنت فارغ التحصيلي از دانشگاه، توسط مادربزرگش به اصفهان دعوت شده بود و اكنون پس از سفري كوتاه و دلنشين دوباره خود را در تهران مي يافت.
محوطه سرپوشيده ي فرودگاه را از نظر گذراند. فضاي سالن خالي از وجود مادر و پدرش بود. او در حالي كه چمدان را به دست گرفته بود خارج شد. آن جا هم جز اتومبيل هاي پارك شده و رفت و آمد عادي مردم چيزي جلب توجه نمي كرد. هنوز زماني نگذشته بود كه اتومبيلشان را شناخت. پدر به سوي او مي راند و مادر هم در كنارش بود. در حالي كه سوار اتومبيل مي شد آن زن را ديد كه در كنار يكي از اتومبيل هاي پارك شده ايستاده و مبهوت اوست!






لینک دانلود رمان شاخه های سبز در پایین :






shakhehaye-sabz
. بازدید : 504 دوشنبه 03 خرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان چشمان همیشه مست

رمان چشمان همیشه مست




دانلود رمان چشمان همیشه مست اثر نسرین نصرینی




بخشی از این رمان :



دیگر رنگ به چهره اش نمانده بود.با چشمانی همانند عروسک شیشه ای و بی روح روی صندلی عقب اتوموبیل درست پشت سر من نشسته و متفکرانه به نقطه ای نامعلوم چشم دوخته بود.از آیینه اتوموبیل نگاهش کردم.خیلی وقت بود دلم برای دیدن چشمانش تنگ شده بود.چشمانی که در تمام دنیا شبیه ترین بود.به چشمان او.از خیابانهای اصلی گذشتیم و کم کم به آن جاده فرعی و دور افتاده رسیدیم جاده ای که در گذشته ای دور از آن عبور کرده بودم و این برایم یادآور شیرین ترین خاطرات زندگی ام بود.جاده ای که پس از سالها هنوز بوی عشق میداد.انگار حضورش را دوباره احساس میکردم و آن چشمان زیبا و دوست داشتنی و آن لبخند شیرین واضح تر از همیشه در نظرم نقش بست.جاده هنوز هم خلوت و تاریک بود.درست مثل گذشته درختان بلندی که دو طرف آن قرار داشت چنان روی جاده باریک خم شده و شاخ و برگشان را درهم پیچیده بودند که انگار وارد تونلی درختی میشدیم.









لینک دانلود رمان چشمان همیشه مست در پایین :







cheshmane-hamishe-mast
. بازدید : 377 دوشنبه 03 خرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان بوی خوش نسترن

رمان بوی خوش نسترن





دانلود رمان بوی خوش نسترن اثر صدیقه احمدی




بخشی از این رمان :


پله ها را تند و با شتاب بالا می رفت و زیر لب غرولند میکرد: این هم شد دانشگاه با این ارائه واحد هاش! به خاطر یه درس ادبیات و یه ورزش مسخره باید یه ترم دیگه اینجا علاف باشم!
پله ها را باز با همان شتاب پایین آمد و به سرعت به طرف دانشکده دامپزشکی راه افتاد، در حالی که خودگویی هایش همچنان ادامه داشت: هی از این دانشکده برو اون دانشکده، ببین جای خالی دارن که بچپی تو یه کلاس برای یه درس بیخود!
از پشت سر محال بود کسی بفهمد دختر است، موهای کوتاه، بلوز و شلوار و قد بلند، راه رفتن تند و خشن او همه پسرانه بود و بدون ظرافت. از اتفاق وقتی که به دنیا آمده بود و اولین جیغ را سر داده بود، پدر بزرگش، در اتاق دیگری آخرین نفس را کشیده بود و خانواده اش چون عقیده داشتند که روح پدر بزرگ در جسم نوه اش دمیده، اسم پدربزرگ را روی نوزاد گذاشتند، هر چند که این نوزاد دختر بود. به توصیه ریش سفیدان طایفه نام "سالار" را هم می شود روی زن گذاشت و حالا سالار فکر میکرد که همه سرنوشتنش بستکی به اسمش دارد و هر چه به سرش می آید و خواهد آمد، از دولت سر اسمش است، همه بدبختی ها، نحسی ها، بدبیاری ها، حتی طرز لباس پوشیدن و رشته تحصیلی اش هم تحت تاثیر اسمش قرار گرفته است . او به حد نفرت از نامش بدش می آمد. به خاطر درس ادبیات همچنان غرولندش تمام نشدنی بود: یه مشت آدم بیکار نشسته ن یه گوشه و هی شعر گفتن، بدون اینکه فکر کنن که روزی ما باید اینها رو بخونیم و نمره بگیریم...اگه یه روزی شاعر شدم، حتما وصیت میکنم اسم منو تو هیچ کتابی ننویسن!







لینک دانلود رمان بوی خوش نسترن در پایین :





boye-khoshe-nastaran
. بازدید : 1873 دوشنبه 03 خرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان اشراف زاده

رمان اشراف زاده




دانلود رمان اشراف زاده اثر نسرین قدیری




بخشی از این رمان :


نواي دلنشين و گوشنواز والس دانوب آبي اشتراوس، در
سراسر تالار طنين انداخته بود. شاه پري مثل هميشه بر جايگاه خود بالاي تالار نشسته
بود و شاهد رقص زيباي زوج جواني بود كه به سبكي حركت قوها روي آب، بر روي سنگهاي
سفيد و مرمرين تالار مشغول حركت و جست و خيز بودند. لباس بلند و آبي رنگي به تن
داشت كه سراسر آن با مرواريد و سنگهاي براق سفيد، تزيين شده بود. گيسوانش را پشت
سرش جمع كرده و با سنجاق الماس نشان بزرگي مهار كرده بود. گيسواني كه زماني چشم هر
بيننده اي را خيره مي كرد و دهان همه را به تحسين مي گشود. مثل هميشه راست و
استوار وسط مبل بزرگ و اشرافيش نشسته بود. او هرگز به تكيه دادن و لميدن عادت
نداشت. شانه هاي شكيلش كه اكنون استخواني و شكننده شده بودند، پس از هفتاد و پنج
سال عمر، هنوز صاف و استوار از زير لباس خودنمايي مي كردند. گردن بلند و چروكيده
اش كه زماني مظهر سپيدي ياس و يادآور زيباترين و لطيف ترين پرهاي قو بود، همچنان
بلند و كشيده جلوه گري مي كرد و اثري از خميدگي و تسليم در آن ديده نمي شد. دستهاي
قوي و محكش كه يكي بر روي دسته مبل و ديگري روي عصاي بلند و مرصعي قرار داشت كه آن
را به زمين مي فشرد و به آرامي تكان مي داد، تعداد زيادي انگشتر برليان و الماس را
در معرض ديد بينندگان قرار مي داد. گردنبند ضخيم و مرصعي به گردن بسته بود و
گوشواره هاي بزرگ الماسش در اطراف صورت در هم رفته و پيرش، بزرگ و بي قواره جلوه
مي كردند. راست و استوار نشسته بود.









لینک دانلود رمان اشراف زاده در پایین :






ashrafzade
. بازدید : 733 دوشنبه 03 خرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان عشق تا ابد

رمان عشق تا ابد




دانلود رمان عشق تا ابد اثر شهناز محلوجیان




بخشی از این رمان :



سرگیجه و سر درد آزارش می داد ، بغض سنگین و دردی که گلویش را گرفته بود فرصت نمی داد نفس های تند و هیجان زده ی خودش را به حال عادی برگرداند .
صدای آقا جون به شکل گلوله های ریز با سرعت روی پرده ی گوشش می چرخید ، انگشتانش توان نگاه داری گوشی تلفن را نداشت ، به دیوار تکیه داد ، آرنجش را روی صفحه ی میز زیر تلفن گذاشت و بی رمق و التماس آمیز گفت :
- چرا عذابم می دی ؟ خواهش می کنم ، ببین دارم التماس می کنم ، . . . باهام حرف بزن .
گوشی تلفن را از کنار گوشش دور گرفت ، می خواست آن را روی شاسی قرار دهد ، منصرف شد دهانی گوشی را محکم گرفت . نا راضی و پشیمان ، تند و عصبی ، با خشم دندان هایش را روی هم فشار داد . داری بهش التماس می کنی ؟
صدای پیر مرد خسته و پشیمان را شنید :
- با تلفن نمی تونم همه چیز رو این جوری که اتفاق افتاده توضیح بدم . خواهش می کنم ، فریاد نزن ، هیچی ام نگو ، بذار فقط من حرف بزنم .
سایه ی گنگ و محو چهره ی آقا جون روی پرده ی خیالش حرکت کرد . چشم هایش را بست و سکوت کرد .
- گوش کن به من ، نمی تونم بیام اونجا . . . بیا تهران . . . هر کجا که بخواهی قرار بذار بیام سراغت .








لینک دانلود رمان عشق تا ابد در پایین :





eshgh-ta-abad
. بازدید : 242 دوشنبه 03 خرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان مروارید

رمان مروارید



دانلود رمان مروارید اثر رکسانا حسینی



بخشی از این رمان :


خاطراتم را که ورق میزنم سنگینی آوای کلمات و سکوتی را که در اطرافم موج میزند به هق هق گریه هایی میکشاند که هرگز آن روزها را فراموش نخواهم کرد.روزهای تلخی که جوهره و اساس جوانی ام را که همچون یک باغستان سبز و با طراوت بود با جسارت تمام سیلاب ویرانی را بر روی آن جاری کرد و نام زیبای جوانی را از روزگار من محو نمود.هر از چند گاهی زبانم به کفر آلوده میشد و بزرگترین و والاترین قدرت مافوق یعنی خداوند مهربان را بازخواست میکردم.اما وقتی بر روی سجاده ی آبی رنگم مینشستم و دستانم را به دعا بالا میبردم با جاری شدن اشکهایم که از دل پاک و بی غل و غشم نشات میگرفت از بزرگی خداوند و عظمتش شرمسار میشدم و از او طلب مغفرت میکردم امیدوارم که خداوند مرا ببخشد او مهربانتر است از آنچه که هر بنی بشری تصور کند و این نالایقی ما بنده های حقیر است که خوب و بد زندگی را از خاطر خداوند رحیم و رحمان بنگریم.در این دنیای پر زرق و برق و پرطراوت که یک گوشه آن مایه ی یاس و ناامیدی است و گوشه ی دیگر مایه ی خنده و دلشادی تصادف و شانس چه معنایی دارد؟اگر من از بلندی به پرتگاهی سقوط میکنم چرا باید بگویم خواست خداوند اینگونه بوده است و بعد از دین و آیینم دست بردارم و با خود غرولند کنان زمزمه کنم که نعوذبالله خداوند در حق من بد کرده است؟چرا نباید همان ابتدا میفهمیدم که وقتی به بلندا میروم و از زمین سوا میشوم و خودم را از پستی ها دور میکنم هر لحظه ممکن است زیر پایم را خالی احساس کنم و از آنجا به پرتگاهی سقوط کنم؟پس چه خوب است کوتاهی و لغزشهای زندگیمون رو به تقدیر نسپاریم.







لینک دانلود رمان مروارید در پایین :






morvarid
. بازدید : 990 دوشنبه 03 خرداد 1395 نظرات (0)


دانلود رمان زمین عشق اثر ز . ابوکهکی



بخشی از این رمان :


با صدای مادر از خواب بیدار شدم:
_مادر تو رو خدا بگذارید بخوابم،خیلی خسته ام.
_خودت گفتی وقتی فوتبال شروع شد،بیدارت کنم.
با شنیدن نام فوتبال از رختخواب خارج شدم صورت مادر را بوسیدم و گفتم:خیلی وقت است که شروع شده؟
_وقتی آمدم صدایت کنم تازه شروع شده بود.
از اتاق خارج شدم صدای گزارشگر تلویزیون مرا به سمت خود کشاند مادر راست می گفت دو،سه دقیقه بیشتر از شروع بازی نگذشته بود.او به خوبی می دانست که من عاشق فوتبال هستم اما نمی دانست چرا؟ پیش خود فکر می کرد چون تنها هستم و از کودکی همبازی نداشته ام این ورزش زیبا و پر افت و خیز را دوست دارم.
دقیقه بیست و سوم بازی بود که گزارشگر فریاد کشید گل،گل باز هم شایان شکوری است که گل می زند مثل همیشه این اسم را چندین بار در دلم تکرار کردم قلبم به شدت می طپید.چند بار صحنه گل را نشان دادند.نمی دانم کی و از چه زمانی احساس کردم وجودش برایم با ارزش است فقط وقتی به خود آمدم که دریافتم تمامی وجودم لبریز از عشق اوست.این که چرا بین این همه انسان او را انتخاب کرده بودم را نمی دانستم در حالی که بین ما صدها کیلومتر فاصله بود و او در تمام عمرش حتی یکبار مرا ندیده بود.
جوان ترین بازیکن تیم ملی بود و این طور که در روزنامه خوانده بودم تنها بیست و دو سال داشت آرزویم این بود که فاصله ها برداشته شود و من یکبار هم که شده او را ببینم.







لینک دانلود رمان زمین عشق در پایین :






zamine-eshgh
. بازدید : 750 دوشنبه 03 خرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان سالومه اثر زهرا درانی



بخشی از این رمان :


باران همراه با دانه های درشت تگرگ به شدّت به شیشه کوبیدهمی شد. از صبح هوا ابری و مه آلود بود. گاهی آن چنان مه می ریخت که حتی راهِ رفتنبه خانه را هم گم میکردی. شدت باران به حدی بود که حتی چند لحظه ای را هم نمیتوانستی برای قدم زدن از ویلا خارج شوی. تمامی درختان جنگل و کوه و دشت حسابی شستهو تمیز و عِطر آگین شده بود و با وجود سردی هوا، سبزی و طراوت خاصی به فضای اطرافبخشیده بود.
ساعت روی پیشخوان شومینه پنج و نیم بعد از ظهر را نشان میداد، ولی با این حال و هوا خیلی زودتر از حد متداول تاریک شده بود. و چقدر اینغروب و تاریکی غم افزا و دلگیر بود ! تنهایی مثل خوره داشت از پا درش می آورد.اعصابش به شدت در هم ریخته بود. غم سنگینی چهره اش را پوشانیده بود. حوصله هیچ چیزو هیچ کس را نداشت. حس می کرد تمام وجودش از نفرت وانزجار پر شده و حتی این همهسکوت و زیبایی جواهرده، این دهکده دنج و آرام و کوچک هم نتوانسته بود اعصاب در همریخته اش را تسکین دهد.
با وجودی که دکترها فوق العاده به او سفارش کرده بودند کهاز محیط شهری و کار و شرکت دور شود و به محیط ییلاقی و دنج شمال برود، اما در حالحاضر فوق العاده از کارش پشیمان شده بود. لااقل آن موقع سرش را با کار و شرکت گرممی کرد، اما حالا به غیر از اینکه پشت این پنجره ویلای لعنتی خودش را محبوس کند،چاره دیگری نداشت.






لینک دانلود رمان سالومه در پایین :





salome
. بازدید : 295 دوشنبه 03 خرداد 1395 نظرات (0)

دانلود رمان عشق و هوس اثر ثریا منصور بیگی




بخشی از این رمان :


سونیا با صدای ارام مادرش از خواب بیدار و بعد از خواندن نماز صبح و خوردن صبحانه به قصد رفتن به کلاس طراحی از خانه خارج شد صدای خش خش برگهایی که سونیا روی انها راه میرفت و نوای دلنشین باران و رعد و برق سکوت کوچه را در هم میشکت
کوچه ای عریض و طویل با ساختمانهای بزرگ فضای سبزی که روبروی منزلشان احداث میشد کوچه را دلنشین مینمود سونیا در کوچه به پیش میرفت که ناگهان صدای بوق اتومبیلی از پشت ارمشش را بر هم ریخت به عقب برگشت نگاهش در نگاه راننده ان اتومبیل که لبخند مرموزی بر لب داشت گره خورد پسری با اندام لاغر و قدی بلند با چشمانی ابی و موهایی بور واز اتومبیل پیاده شد سلام کرد و گفت:سلام سونیا بیا سوار شو میرسونمت
سونیا با تعجب پرسید:جنابعالی رو بجا نمی ارم
-اسم من فرشیده سوار شو برسونمت موسسه بعدا متوجه میشی که من از کجا شما رو میشناسم
-ممنون از لطفتون خودم میرم نگفتید از کجا منو میشناسید؟
-خواهش میکنم سوار شو خیلی حرفها دارم که بهت بگم
-ببینید اقا من نه شما رو میشناسم نه اینکه سوار اتومبیلتون میشم بهتره بیشتر از این خودتونو خسته نکنید خداحافظ








لینک دانلود رمان عشق و هوس در پایین :






eshgh-va-havas
. بازدید : 198 شنبه 18 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

دانلود کتاب صوتی رازهای میلیونرهای خودساخته

نویسنده برایان تریسی |
دانلود کتاب صوتی رازهای میلیونرهای خودساخته
بزرگنمایی
(۰)
  • نویسنده: برایان تریسی
  • مترجم: محمد یزدانی
  • موضوع: روانشناسی، روانشناسی و موفقیت
  • فرمت: کتاب MP3
  • زبان: فارسی

 

دانلود کتاب

. بازدید : 1992 شنبه 18 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

دانلود رمان لحظه عاشق شدن

رمان لحظه عاشق شدن



دانلود رمان لحظه عاشق شدن اثر ثریا منصور بیگی



بخشی از این رمان:



وارد سالن دانشکده شدم،کسی داخل سالن نبود.نگاهی به ساعتم انداختم،پنج دقیقه از وقت کلاسم گذشته بود.با سرعت از پله ها بالا می رفتم که یه پله مونده بود به اخر،احساس کردم با کسی برخورد کردم.برگه ها از دستم روی زمین رها شد.با حالتی عصبانی به بالا نگاه کردم،قلبم به شدت به تپش افتاد،زبونم بند اومد.ابروهای خوش فرم و چشم های سیاه نیمه خمارش چهره شو خشن جلوه می داد،خشن ولی فوق العاده جذاب!
خم شد،برگه ها رو از روی زمین جمع کرد.اونا رو به من داد و با لبخندی که بر لب داشت نگاهی بهم انداخت و گفت:
ببخشید خانوم،سرم پایین بود،داشتم ساعت مچیمو تنظیم می کردم،به خاطر همین متوجه شما نشدم.
برگه ها رو ازش گرفتم و گفتم:مهم نیست،خودتونو ناراحت نکنید.








لینک دانلود رمان لحظه عاشق شدن در پایین :






lahze-ashegh-shodan
. بازدید : 411 شنبه 18 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

دانلود رمان شهر آرزوها

رمان شهر آرزوها



دانلود رمان شهر آرزوها اثر س.حیدری



بخشی از این رمان :


اتوبوس با تکان های شدید جاده پر دست انداز و ناهموار را می پیمود و زوزه کشان پیش می رفت. درخت ها و تیرهای تلفن در فضای نیمه تاریک غروب مانند اشباحی از برابرش می گریختند و در گرد و غباری که از جاده بر می خاست گم می شدند.
مسافرین گردآلود چرت می زدند و با افتادن در هر دست انداز و تکان های شدید ، چرتشان پاره می شد و دوباره چشمهاشان بسته و گردنشان کج شده و به خواب می رفتند.
گه گاه صدایی از میان مسافران بر می خاست " قبر اما هشتم رو زیارت کنی صلوات بفرست ". و صدای صلوات در فضای غبارآلود اتوبوس می پیچید.
سر و روی مسافران را قشری از گرد و خاک پوشانده بود. بچه ها در آغوش پدر و مادرها به طور ناراحت کننده ای در خواب بودند. بدنشان مچاله و جای حرکت نداشت.
تنها مینا بود که هشیار و کنجکاو چشم به جاده دوخته بود و در رویاهای دور و درازش غرق بود. مینا جایی برای نشستن نداشت و مجبور بود همه راه را در وسط اتوبوس بایستد. پدرش دو صندلی بیشتر نگرفته بود و با مادرش نشسته بودند و برادرانش را که در خواب بودند در آغوش داشتند. خسته بود و خوابش می آمد ولی جایی برای خوابیدن نداشت.






لینک دانلود رمان شهر آرزوها در پایین :





shahre-arezoha
. بازدید : 319 شنبه 18 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

دانلود رمان زر کبود

رمان رز کبود



دانلود رمان رز کبود اثر فهیمه رحیمی




بخشی از این رمان :


مات و مبهوت چشم به دهان پسرعمو رسول دوخته بود که داشت با آب و تاب خبر معاون سیاسی شدن آقا نعیم را تعریف می کرد و از او متعجب تر خانم و آقای رازقی بودند که با نگاه ناباور خود به رسول چشم دوخته بودند. نعیم و معاون سیاسی؟! رسول وقتی از سخن باز ایستاد رو به عمویش کرد و پرسید:
ـ شما هم باورتان نمی شود بله؟
عمو گفت:
ـ در کارآیی او که شک نداریم اما چطور بی خبر و بی مقدمه؟
رسول با صدا خندید و گفت:
ـ اگر غیر از این بود جای تعجب داشت. برای نعیم هم شب جادویی به وقوع پیوست و یک شبه معاون شد.
خانم رازقی گفت:
ـ چند روز دیگر هم می شنویم که او با دختری از بزرگان مملکتی ازدواج کرده.
رسول گفت:








لینک دانلود رمان رز کبود در پایین :






r-oze-kabod
. بازدید : 2252 شنبه 18 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

دانلود رمان پریا

رمان پریا




دانلود رمان پریا اثر فهیمه رحیمی



بخشی از این رمان :

از روزي كه در محله ديو تنوره كشيد و سر به آسمون ساييد.ادمهاي بي ريا و صميمي هم در آتش تندر سوختند وجان به در برده ها بره معصوممهرباني و رافت را به پاي غول قرباني كردند تا صباحي بيشتر از اين عروس هزار چهرهكام گيرند . چهره ها رنگ باخت و لبخندها به بيرنگي نشست الفاظ ساده و صميمي زيركلمات پر طمطراق و سنگين له شد و نابود شد . درختان كهنسال اره و جوي از وحشتدامنش خشك شد و ...
پريا كجا بودي دير كردي؟
دنبال نون حلال شايدم اقبال و شانس.
بس كن پريا!باز هم كه داري هزيون مي گي!
هيس جواد گوش كن صداي آوازي مياد كه اركستر نداره.
به جاي اين حرف ها بگو تو بقچه چي داري؟
قيمه زعفروني تو نايلونه بازش كن ! پيش از اين كه بازش كنيمي خواي بدوني از كجا واز كي رسيده؟
موقع خوردن گوش مي كنم فعلا كه خيلي گشنمه!
رفته بودم اون بالاها دلم گرفته بود بفهمي نفهمي نور كوچكيته دلم روشن بود ويه صدا مدام زير گوشم وزوز مي كرد كه شايد...





لینک دانلود رمان پریا در پایین :





parya
. بازدید : 291 شنبه 18 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

دانلود رمان حس خفته

رمان حس خفته




دانلود رمان حس خفته اثر هایده هائری




بخشی از این رمان :


با حالت دل درد وضعف شدید از خواب پریدم.از کابوس بدی که دیده بودم همه اعضای بدنم یکباره شروع به درد گرفتن کرده بود واز همه بیشتر دلم نمی دانم شاید درد از معده ام بود ومن همیشه احساس می کردم سراسر دلم درد گرفته هر چند که دانستنم وتفکیک این دو از هم زیاد به حال من که از درد بخود می نالیدم فرقی نمی کند.
با یک دست پتو را کنار زدم وبا آهی شبیه ناله از جایم برخاستم.حالا دیگر درد را علنا در گردن وقفسه سینه ام هم احساس می کردم.با ناتونای به سمت آشپزخانه به راه افتادم این دل درد لعنتی هم ول کن نبود؟!
بدون اینکه لامپ آشپزخانه را روشن کنم با استفاده از نور کم رنگ چراغ راهرو لیوانی از داخل کابینت برداشتم وبا باز کردن شیر ظرفشویی پر از آب کردم.حالا باید دنبال قندان می گشتم.دوباره بطرف هال برگشتم وقندان را کنار میز تلفن پیدا کردم تازه یادم افتاد که قاشق چایخوری را از آشپزخانه بر نداشته ام از درد داشتم کلافه می شدم ناچار مجدد بطرف آشپزخانه برگشتم وسریع قاشق چایخوری را برداشتم وبطرف اتاقم حرکت کردم با اینکه درد امانم را بریده بود ولی تمام سعی ام را می کردم تا مادرم بیدار نشود.نمی خواستم این نصفه شبی او را هم از خواب بیاندازم وزابراه کنم.آهسته در اتاقم را بستم وبا روشن کردن چراغ خواب اتاقم چند حبه قند داخل لیوان ریختم وبا چرخش دادن قاشق چایخوری داخل لیوان قرص مسکنی از روی میز کنار تختم برداشتم ودرون دهان گذاشتم ورویش شربت قند را سر کشیدم.









لینک دانلود رمان حس خفته در پایین :




hese-khofte
. بازدید : 392 پنجشنبه 16 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

دانلود رمان دختران فصل سیب

رمان دختران فصل سیب




دانلود رمان دختران فصل سیب اثر بهرام با عزت



بخشی از این رمان :


افسانه خودش را در قبال خواهر و برادرش مسئول مي دانست. آنها با از دست دادن پدر و مادرشان روزهاي سختي را مي گذراندند و در اين ميان افسانه كــــه خـــــواهر بزرگ بود وظيفة خـــودش مي دانست كه ازخواهر و برادرش مواظبت كند. انگار او مثل مادرش تكين زندگي پُر رمز و رازي را پيش رو داشت. حوادثي كه در جريان زندگي اين خانواده رُخ داد بقدري مشكوك و پيچيده است كه براي هميشه سر به مُهر باقي خواهد ماند.
مرگ تكين ابهامات زيادي داشت. اظهارات همسرش در اين باره بقدري عجيب بودكه هيچكس حرفهايش را باور نكرد.خودش نيز پس از اين حادثه تعادل رواني اش را از دست داد و در تيمارستان بستري شد.اوازرابطة بين همسرش و فردي كه قيافه اش مرئي نبوده! و هيچكس نمي توانسته او را ببيند! حرف ميزد.
مرگ تكين در محوطة قبرستان اتفاق افتاد. شوهرش گفته بود اتفاقي آنجا بوده و ديده كه همسرش با كسي حرف ميزند اما نتوانست اظهارات قابل قبولي ارائه دهد و تنها چيزي كه ضمن گريه تكرار مي كرد اين بود كه تكين و آنمرد دست به دست هم دادند و رفتند! چنين ادعاهائي باعث شد تا همه فكر كنند او در قتل همسرش دست داشته است.






لینک دانلود رمان دختران فصل سیب در پایین :

dokhtarane-fasle-sib
. بازدید : 353 پنجشنبه 16 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

دانلود رمان ماه عسل

رمان ماه عسل




دانلود رمان ماه عسل اثر حامد احمدی





بخشی از این رمان :


هر زمان كه دلم مي گرفت، دوست داشتم كه به درون حياط بروم. آنجا كه فضاي بازي دارد. دست هايم را باز كنم. و ناگهان غيب شوم.
و زماني بعد، در هندوستان ظاهر شوم. در دهكده اي. در جايي كه دختري باشد، تنها و درمانده.
به پيش او بروم. مرا در آغوش كشد. و آنگاه، با هم باشيم. تا صبح.
و او شاد شاد باشد از آن آشنايي.
و من مريض شوم.
مريضي ام، يك هفته اي به طول بيانجامد و او تمام هفته را بر بالينم بنشيند، به اين اميد كه روزي برخيزم و دوباره با هم باشيم و دوباره از با هم بودنمان، شاد شويم."
بعد از اينكه اين جمله ها را گفت، اتاق را با كشيدن پرده هايش، در سياهي فرو برد. تا اينكه چند لحظه بعد آباژوري روشن شد.







لینک دانلود رمان ماه عسل در پایین :

mahe-asal
. بازدید : 1456 پنجشنبه 16 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

دانلود رمان اشک مهتاب

رمان اشک مهتاب



دانلود رمان اشک مهتاب اثر شهلا ابراهیمی



بخشی از این رمان :


دحترک دست مادرش را کشید و گفت: مامان مهتاب،اون بالا رو نگاه کن چه قشنگ می چرخه!
زن به جایی که دخترک اشاره می کرد، نگاه کرد و گفت: آره عزیزم، اون ساعت پروازها و ورود و خروج هواپیماهارو نشون میده.
زن برگشت حرکت کند که محکم به شخصی برخورد کردو گفت: ببخشین عذر میخوام ، پاتون درد گرفت؟
وقتی سرش را بالا گرفت، مردی را دید حدود پنجا ساله، درشت اندام با موهای تقریبا سفید . هر دو لحظاتی به هم خیره شدند. عاقبت مرد گفت: شما دردتون گرفت، من حواسم به ساعت پرواز بود.
زن گفت: منم به تابلو نگاه میکردم که سرم گیج رفت. به هر حال ببخشین.
دوباره صدای مرد را شنید که گفت: خواهش میکنم، مهم نیست.
مهتاب به صدای گرم و چشمان سیاه و نافذ مرد فکر میکرد. چقدر صدا به نظرش آشنا می آمد! با خود گفت: یعنی همون صداست که سال ها تو ذهنم نگهش داشتم؟ عجب نگاه قشنگی داشت! چه مهربون به نظر می رسید!
مرد همراه مهتاب گفت: مهتاب چرا ماتت برده
این آقا کی بود باهاش حرف میزدی؟
زن دستپاچه گفت: نمیدونم، بهش تنه زدم عذرخواهی کردم.
مرد با بداخلاقی گفت: این عذرخواهی بود یا درد دل؟ سپس با غیظ به مرد نگاه کرد و مرد نگاهش را از او گرفت.





لینک دانلود رمان اشک مهتاب در پایین :

ashke-mahtab
. بازدید : 3215 پنجشنبه 16 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

دانلود رمان خورشید

رمان خورشید




دانلود رمان خورشید اثر شادی داوودی



بخشی از این رمان :



به قدری عصبی بودکه حدواندازه ای برای ﺁن نمیشدتصورکرد.تمام شب گذشته رابعدازشنیدن خبرگریه کرده بودودائم به دنبال یک دلیل منطقی برای ﺁن اتفاق می گشت!نمی دانست مقصراصلی چه کسی بوده ویاچه کسانی می توانستنددرتصمیمی که اوگرفته نقش اصلی رابه عهده داشته باشند!

تمام طول مسیردرهواپیمافقط اشک ریخته بودبه طوریکه تمام مهماندارهامتوجه ی این موضوع شده بودندوبه صورتهای مختلف سعی درتسلی دادن اوداشتنداماهیچیک دلیل اصلی اینهمه گریه واشک که ازچشمانﺁبی وزیبای اومیریخت رانمی دانستند!خوداوهم هیچ تمایلی به گفتن غم لانه کرده دردلش رانداشت.بالاخره هواپیمابعدازطی مسیری تقریبا"یک ساعته ازمقصدشیرازبه فرودگاه تهران نشست ومسافران طی گذراندن مراحل لازم ازهواپیماپیاده شدند.اوهم تنهاوسیله ی همراهش راکه یک کیف سامسونت کوچک ویک کیف دستی بودرابرداشت وازهواپیماخارج شد.درسالن انتظارتوقع دیدن هیچکس رانداشت ولی برخلاف میل باطنیشﺁناهیتابه فرودگاهﺁمده بود.ﺁناهیتابه محض اینکه اورادیدبه طرفش رفت وبامهربانی خواهرانه ای سامسونت اوراگرفت وباصداییﺁهسته سلام کرد.مانداناحتی حوصله ی جواب سلام دادنﺁناهیتاراهم نداشت فقط دلش میخواست هرچه سریعتربه خانه برسد.هردوشانه به شانهﻯﻯهم ازسالن خارج شدند.وقتیﺁناهیتاماشین راروشن کردقبل ازحرکت روکردبه مانداناوگفت:مانی...









لینک دانلود رمان خورشید در پایین :

khorshid
. بازدید : 4087 پنجشنبه 16 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

دانلود رمان سرمه

رمان سرمه

   



دانلود رمان سرمه اثر ناهید سلیمانخانی





بخشی از این رمان :


با هزار دردسر یک صندلی خالی در پشت ستونِ پهنی در انتهای سالن پیدا کردم و نشستم.از آنجا ورودی مسافران پیدا بود. تابلوی نمایشگر اطاعت پرواز هم در سمت راستم قرار داشت.با آنکه میدانستم کسی به استقبال او نمی آید، عینک دودی پهنی زده بودم تا شناخته نشوم. چشمم به ورودی بود و دلم زیر و رو میشد. هواسرد بود، اما انگار همه بخاری های موجود در سلولهای بدنم به طور ناگهانی از زیر پوستم بیرون زده بود که داشتم شُرشُر عرق میریختم. دلواپسی موهومی به دلم چنگ میزد و حال خودم را نمی فهمیدم. سردر نمی آوردم سرخوشم یا دلتنگ! شاید از تصمیم ناگهانی خود غافلگیر شده بودم که پس از سالها آزار یکهو دلم هوای دیدنش را کرده بود.
تا تلفن همراهم زنگ زد در کیفم را باز کردم و دکمه خاموش ار فشار دادم، دلم نمیخواست تمرکزم به هم بریزد یا کسی چیزی بگوید که مردد شوم. حرکات ِچشم انتظارات در پشت دیوار شیشه ای بلند شبیه افکار من بود. سردرگم و گیج .جیغ و داد بچه ها بیداد میکرد. با آنکه تصمیم گرفته بودم که گذشته فکر نکنم گریز از خاطرات تلخ و شیرین که عمری عذابم داده بود کاری سخت و ناممکن به نظر می رسید.






لینک دانلود رمان سرمه در پایین :

sorme
. بازدید : 581 پنجشنبه 16 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

دانلود رمان رنگ سرخ عشق

رمان رنگ سرخ عشق




دانلود رمان رنگ سرخ عشق اثر ر. اعتمادی



بخشی از این رمان :


ساعت دقیقا یازده شب بود.نخستین باران پائیزی چهره غبارآلوده وچرک تهرانم رابا نم نم شاعرانه اش می شست.آسفالت خیابان پهن وعریضی که هتل شرایتون رادر آغوش رطوبت زده اش می فشرد سخاوتمندانه انعکاس نور فلورسنت ها را درمعرض نمایش می گذاشت.خیابان کاملا خلوت به نظرمی رسید جزچند اتومبیل گرانقیمت وتاکسی های مخصوص هتل هیچ عابری به چشم نمی آمد.دراین لحظه یک مذد همراه با دختری جوان ازحلقه درشیشه ای هتل بیرون آمد.مرد سی وسه چهارساله بلندقامت وشیک پوش بود ونرمشی که مخصوص ورزشکاران رشته های مدرن ورزشی است درحرکاتش دیده می شد اوبا ادب وفروتنی خاص مردان امروزی دخترهمراهش رابه سمت اتومبیل تویوتای شش سیلندرش هدایت کرد.دخترهمراهش هم بلند قامت وشاید دوسه سانتی متر ازاو کوتاه تر می زد. کشیده وظریف بود بااینکه روپوش بلندی برتن داشت تناسب اندامش برای هردختریا بانوی جوانی هم غبطه انگیز بود.بی جهت نبود که همکاران ودوستان دانشجویش در دانشکده معدن به او لقب پری داده بودند. شاید هم حق باهمشاگردیهایش بودبه خصوص که حرکات نرم ولطافت رفتارش هم باخلق وخوی متعادل او هماهنگی داشت.پری باهمه ظرافت ولطافت ظاهری اش روی صندلی جلو اتومبیل نشست و مردجوان اتومبیل رابه حرکت انداخت وخیلی زود وار خیابان قدیمی وپردرخت تهران ولیعصر شد.اوبرای تکمیل فضای شاعرانه این دیدار شیرین شبانه دکمه ی سی دی اتومبیل رافشرد وآهنگ نرم واحساساتی غریبه ای در نیمه شب با صدای مشهور خواننده ی قرن20 فرانک سیناترا که مناسب آن شب رویا برانگیزشان بود درفضای اتومبیل پیچید.مردجوان نگاه کاملا شناخته شده آدمهای عاشق به نیمرخ ظریف همراهش انداخت ونیم نگاهی به آینه عقب اتومبیل.بله! اتومبیل بنزی که چندشب بود اورا باسماجت آمیخته با پررویی تعقیب می کرد باحفظ یک فاصله 50 60متری بدنبالش راه افتاده بود.مرد بی آنکه خونسردی اش رااز دست بدهد دوباره نگاهی عاشقانه به مسافر زیبا ونرم ولطیفش انداخت وبالحن بسیار خودمانی گفت:نسیم!






لینک دانلود رمان رنگ سرخ عشق در پایین :

range-sorkhe-eshgh
. بازدید : 283 پنجشنبه 16 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

دانلود رمان غم های زندگی اثر زهره خسروانی




بخشی از این رمان :


در فضای آرام و دل انگیز بهاری قطرات درشت باران از سینه آسمان ریزان بود. خورشید با همه تلالو و درخشندگیش گهگاه از زیر تکه های سیاه ابر سرک می کشید تا نور و روشنی اش را بر زمینیان ارزانی دارد و نوایی تازه از هستی و امید را در گوش زمان متراکم سازد.
در خیابان رفت و آمد مردم و تردد ماشینها لحظه به لحظه رو به افزایش بود. کرکره مغازه ها یکی پس از دیگری از روی ویترینهای شیشه ای بالا می رفت و هرکسی خود را برای فعالیت و کوشش روزانه آماده می نمود.
رنوی سفیدرنگی که هر روز راس ساعت هشت صبح وارد آن خیابان می شد بار دیگر در همان مسیر پدیدار شد وبعد از توقف جلوی ساختمانی بلند، خانمی میانسال با چهره ای گشاده و لبانی خندان از ماشین خارج گشت و آرام به طرف در ورودی ساختمان قدم برداشت. خانم همایونی
زنی خوشرو، زیبا و باوقار بود که شهرت تخصصش در امر مشاوره هر کسی را در رفاقت و دوستی با او خرسند می ساخت. سالها بود که او نسبت به مردم نشان میداد.او زنی بینهایت متعهد و بامسولیت بود که در برخورد اولیه بیمارانش را جذب شخصیت بارز و برجسته خود می نمود.
روح دوستی و فداکاری، ایثار و مهربانی آنچنان در عمق ضمیر او جایگزین گشته بود که همیشه در کمال آرامش و متانت با کلمات امیددهنده
و خوشایند بیمارانش را تحت مداوا قرار میداد . همت بلند، اندیشه وافر و چهره دلنشین و مهربان وگفتار ملایم او باعث می شد که هر کسی در برخورد با او، آن زن را خوشبخت و فاقد هرگونه غم و رنجی بداند در حالیکه این پیش داوری عجولانه اشتباه و حقیقت امر چیز دیگری بود.






لینک دانلود رمان غم های زندگی در پایین :

ghamhaye-zendegi
. بازدید : 204 پنجشنبه 16 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

دانلود رمان غبار خاطره ها اثر بهجت قاسمی




بخشی از این رمان :


آن شب گویی طبیعت تیغ غضب از نیام برکشیده با همه سر جنگ داشته و غوغایی برپا کرده بود.آسمان به زمین نزدیک مینمود کوه ابرها در آسمان سیاهی قیر گونه ی دیو سایی داشت و طوفان سهمگینی که میتازید هر چه در سر راه خود میدید چون خسی یه یغما میبرد.باکی نداشت از اینکه شاخه های ترد گیاهان و یا تنه ی خشک درختان ایستاده مرده باشند و یا تناور درختانی که برگ و بارشان سایه خیال میگسترانند از بیخ و بن بکند و حتی ریشه ای در خاک باقی نگذارد تا دوباره جان بگیرند و زندگی از نو آغاز کنند.
برقی که در آسمان سرگردان بود غرش وهم انگیزی بهمراه داشت گویی بنا بود با روشنایی خود تمام آنچه را که در زیر پوست شب پنهان مینمود به نمایش گذارد.
در آن شب اشفته حال صدای فریادهای دردناک و التماس آمیز زن جوانی در میان ساختمان قدیمی در وسط باغی بزرگ که خود نیز دستخوش نامهربانی طبیعت قرار گرفته بود بگوش میرسید.از اطرافیانش کمک میخواست تا هر چه زودتر از آن درد جافرنسا که نفسش را بند آورده خلاصش کنند.
دستهای ننه حوا قابله ی پیر و کارکشته که تا آن شب حداقل 3 نسل از زنان آن خانواده را کمک کرده بود تا نوزادشان را به سلامت به دنیا آورند شانه های لرزان لعیا را نوازش میکرد.با گره ای در میان ابروها و اخمی که نشان میداد با زن جوان درد میکشد و صدایی که بیشتر به نجوا شبیه بود در گوش او میخواند:بزودی از شر آن درد خلاص میشوی فقط کمی زور و پایداری میخواهد که بتوانی با کمک خدا و همکاری من به ارامش دست یابی.





لینک دانلود رمان غبار خاطره ها در پایین :

ghobare-khatereha
. بازدید : 314 پنجشنبه 16 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

دانلود رمان رقص در خاطره

رمان رقص در خاطره



دانلود رمان رقص در خاطره اثر مریم عباس زاده





بخشی از این رمان :



شبی مرموز و رویایی بود، ماه نقره می پاشید و ستاره ها می رقصیدند، شاپرکی تنها، سرگردان به اینسو و آن سو پرواز می کرد و آغوش امن گلی را می طلبید، در نهایت بعد از دقایقی شاخه گل سرخی او را دعوت و آغوش به رویش گشود.
لحظه ای کمیاب وصال شاپرک سرگشته و گل زیبا شکوفه لبخندی را روی لب های دختر جوانی که شاهد این صحنه ی ناب بود، رویاند. گره ی سنگین ابروانش باز شد و بالاخره پس از اعتها عضلات منقبض بدنش نرم شد. آهی کشید و شنل خوش بافت شیری رنگش را بیشتر به دور خود پیچاند، شنلی مثلثی که ریشه های بلندی داشت. هنر دست مادربزگ نازنینش که مثل جان عزیز و گرامیش می داشت.
کمی بدن خود را به سمت جلو متمایل و تاب با صدای جیر جیر شروع به حرکت کرد. نگاهش خیره و ثابت به روی گل ماند، در تعجب از این که در سرما و در این فصل این گل طراوت و شادابی خود را چگونه حفظ کرده؟!
شانه بالا انداخت و سعی کرد فکرش را به چیز دیگری معطوف کند، اما به چه؟
از روی تاب بلند شد، سوز و سرما آزارش می داد، اهمیتی نداد. شروع به قدم زدن کرد، هر جا که قدم می گذاشت توده ای برگ خشک زیر پایش صدا می کرد و خرد می شد.






لینک دانلود رمان رقص در خاطره در پایین :
raghs-dar-khatere
. بازدید : 510 پنجشنبه 16 اردیبهشت 1395 نظرات (0)

دانلود رمان وادی عشق و گناه

رمان وادی عشق و گناه



دانلود رمان وادی عشق و گناه اثر م. پریزن (جیمن)




بخشی از این رمان :



هنگامی که چشم هایش ادامه ی شعر را تار دید،دل آزرده کتاب را بست و نگاهی به عکس شاعره ی کتاب انداخت که دیدگان سیاهش را به مخاطب دوخته بود.او فورغ فرخزاد را شاعره ای توانا یافته بود.فروغ تنها شاعری بود که توانسته بود تا اعماق روح او نفوذ کند
شعرهایش به وی آرامش می داد.از این رو،دیوان شعر فروغ همیشه و همه جا همراه لحظه لحظه ی او در جاده ی سرنوشتش بود.از مطالعه اش خسته نمی شد،ولی امروز در این عصر دلگیر پاییزی،نه چشمهای منتظرش توان خواندن داشت و نه گوش های مراقبش توان شنیدن،چرا که در انتظار شنیدن صدای پایی اشنا بود و چشم هایش خیره ی دیدن تصویری خیال برانگیز بود.
چند دقسقه ای از موعد مقرر گذشته بود،ولی اثری از آن که شیون انتظارش را می کشید نبود.هراسان از روی نیمکت بلند شد و اندکی در اطراف رژه رفت.




لینک دانلود رمان وادی عشق و گناه در پایین :

vadi-eshgh-va-gonah

تعداد صفحات : 14

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    کدامیک از رمان های پر بازدید سایت رو می پسندید ؟
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 692
  • کل نظرات : 56
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 73
  • آی پی امروز : 67
  • آی پی دیروز : 51
  • بازدید امروز : 571
  • باردید دیروز : 86
  • گوگل امروز : 15
  • گوگل دیروز : 27
  • بازدید هفته : 1,001
  • بازدید ماه : 1,512
  • بازدید سال : 68,693
  • بازدید کلی : 1,411,921