**سایت در ستاد سازماندهی پایگاه های اینترنتی ثبت شده است**
**سایت در ستاد سازماندهی پایگاه های اینترنتی ثبت شده است**
دانلود رمان آتریسا
نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)
نویسنده : فائزه محمدی کاربر رمان فوریو
تعداد صفحات : 399
ژانر : غمگین عاشقانه
خلاصه رمان :
دختری زخم خورده از عزیزترین ونزدیک ترین فردزندگیش.
تنها و افسرده فقط معجزه ی عشق میتونه آرومش کنه البته اگه بازم توعاشقیش شانس بیاره.
پایان......
منبع : http://www.roman4u.ir
دانلود رمان سکوت دلنشین
نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)
نویسنده : زهرا.ر کاربر رمان فوریو
تعداد صفحات : 115
ژانر : عاشقانه
خلاصه رمان :
دختری که برای حفظ آبرو سکوتش را حفظ میکند حتی دربرابر عشقش
منبع : http://www.roman4u.ir
دانلود رمان عشق ابدی
نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)
نویسنده : نیکتا کاربر رمان فوریو
تعداد صفحات : 198
ژانر : عاشقانه،غمگین
خلاصه رمان :
رمان در مورد دختری ب اسم نیکتا ک از دار دنیا ی خواهر کوچولو داره ک اتفاقایی میوفته و شخص دیگه ای هم ب زندگیش اضافه میشه و مسیر زندگیشو عوض میکنه...
منبع : http://www.roman4u.ir
دانلود رمان فرشته نجاتم
نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (PDF)
نویسنده : fatemeh.mp کاربر رمان فوریو
تعداد صفحات : 368
ژانر : غمگین،عاشقانه،درام
+ نسخه جدید جایگزین شد
خلاصه رمان :
روایت داستان تلخ و غم انگیز دختری به اسم دریا که اعتیاد پدرش باعث بروز اتفاقات عجیب و غیر قابل پیش بینی در زندگیش میشه...
شکست پدر...صبوریه دریا...عشق امیر...منطق شهریار...همه و همه دست به دست هم میدن تا زندگیه این چهار نفر به هم گره بخوره...
به راستی که کدامین راه درست است..؟
ماندن...یا رفتن..؟
منبع : http://www.roman4u.ir
دانلود رمان نیمه پنهان ماه
نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)
نویسنده : صنم.A کاربر رمان فوریو
تعداد صفحات : 479
ژانر : همخونه ای، عاشقانه
خلاصه رمان :
داستان راجب یه خانواده شاد و ثروتمنده که یه طوفان این خوانواده رو از هم میپاشه، بعد از سالها پسری طرد شده از خانواده برمیگرده تا سهم خودشو پس بگیره اما ..
پایان خوش.
منبع : http://www.roman4u.ir
دانلود رمان بازمانده ای از طبیعت
نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)
نویسنده : الهه یخی کاربر رمان فوریو
تعداد صفحات : 328
ژانر : تخیلی-عاشقانه-رمزآلود
خلاصه رمان :
اگه یک روز از خواب بیدار بشی و خودت رو تو جنگل ببینی چیکار میکنی؟؟بعد ازت بخوان دنبال یکی بگردی که معلوم نیست زندست یا مرده.
تیارانا ی قصه ی ما باید با تمام مشکلات کنار بیاد و آروم آروم راز های مخفی تاراگاسیلوس رو آشکار کنه
منبع : http://www.roman4u.ir
دانلود رمان آوای انتظار
نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)
نویسنده : Melika.a کاربر رمان فوریو
تعداد صفحات : 546
ژانر : عاشقانه،اجتماعی،طنز
خلاصه رمان :
اوا دختری متفاوت...
دختری که توی درد زندگیه خودش دست و پا میزنه
اوای قصه ما توی خانواده فقیر نشینی زندگی میکنه ...یک روز که اینه همیشه دنبال کار میگرده با پسری برخورد میکنه
که این برخورد میشه جرقه اشناییشون و ...
منبع : http://www.roman4u.ir
دانلود رمان کارولین
نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)
نویسنده : شمیم مشاری کاربر رمان فوریو
تعداد صفحات : 133
ژانر : عاشقانه.اجتماعی
خلاصه رمان :
در تایکی شب،در آن شب سرد مرا در آغوش بگیر!
من هر ثانیه محتاج آن آغوشم!
در یک شب سرد تو مرا با تمام ندانستن ها،داغون بودن ها،تنها گذاشتی!
انتظار بی فایدست!تو مرا ول کردی.
در یک شب سرد خواسته یا نا خواسته سره راهم قرار گرفتی و مرا به آغوشت بی نیاز کردی!
نهالی که بازیچه دست شاین می شود.
کارولینی که با جانانه قدیمی خود همخونه می شود.کارولینی که به عنوان دختر خونده شاین پابه خانه او می گذارد.
نهالی که نهالش است.
کارولین نهالش را دوست دارد.نهالش عاشق و معشوق عشقش می شود.
و اینگونست که مرگ سراغ کارولین می آید...
و کارولین
را می سازد!!
منبع : http://www.roman4u.ir
دانلود رمان دلربا
نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (pdf)
نویسنده : honey14 کاربر رمان فوریو
تعداد صفحات : 258
ژانر : #عاشقانه#پلیسی#هیجانی
خلاصه رمان :
این دختر همان است
همانی که دوسال در پی اش بودی
همانی که 6 سال تنهایش گذاشتی
همانی که بدستش اوردی
و همانی که تنهایت گذاشت
و...
رفتن برای هدف هایشان و بازگشت همه به سوی عشق است
..
دانلود رمان دنیاتم و دنیامی
نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (PDF)
نویسنده : آلا و سوگند کاربر رمان فوریو
تعداد صفحات : 348
ژانر : عاشقانه , کلکلی , طنز
خلاصه رمان :
یه دختر خوشگل و شیطون البته کمی خنگ که با دوستاش تو پایین شهر زندگی میکنه طی اتفاقاتی مجبور میشه کار کنه اما کجااااااا...!!!
مقدمه :
ﺗـــﻮ ﺭﺍ
ﺩﻭﺳـــت ﺩﺍﺭم…
.
ﭼﻪ ﻓـﺮﻕ ﻣﻰ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﭼــــﺮﺍ…؟
ﯾـــﺎ ﺍﺯ ﭼــــﻪ ﻭﻗـﺖ…!
ﯾـﺎ ﭼﻄـﻮﺭ ﺷـﺪ ﮐﻪ…!
ﭼﻪ ﻓـــــﺮﻕ ﻣﯿﮑـﻨﺪ…؟!
ﻭﻗﺘﻰ …
ﺗــﻮ ﺑـﺎﯾـﺪ ﺑـــﺎﻭﺭ ﮐﻨـﻰ،
ﮐـﻪ می کنـــﻰ…!
ﻭ
ﻣــﻦ نبـﺎﯾـﺪ ﻓـﺮﺍﻣــــﻮﺵ ﮐــﻨﻢ،
ﮐـﻪ ﻧﻤـﻰ ﮐــــﻨﻢ…!
دانلود نسخه PDF به صورت کامل Download PDF Version
دانلود نسخه ePub برای آیفون و آندروید و ... Download EPUB Version
دانلود نسخه آندروید با فرمت ApkDownload APK Version
منبع : http://www.roman4u.ir
دانلود رمان شهید همت | معلم فراری
دانلود رمان شهید همت | معلم فراری با لینک مستقیم از رمان فوریو
توضیحات کتاب :
زندگینامه داستانی محمدابراهیم همت، فرمانده لشکر 27محمد رسول الله(ص) سپاه، که پس از 28 سال زندگی الهی، درسال 1362 و در جزیره مجنون از جبهههای جنگ ایران و عراق به شهادت رسیده است.
مقدمه کتاب با عنوان «یک جور زندگی» شرحی مختصر از سیر زندگانی شهید است .
9 فصل دیگر کتاب، دربردارنده خاطراتی ازگوشههای زندگی این شهید است. عناوین این بخشها عبارت است از: «مورچههای زیر ماشین»، «آشی که یک وجب روغن داشت»، «معلم فراری»، «سلاح زیربرف»، «پاهای بزرگ»، «ظرفشویی نیمهشب»، «وحشت از شیشه»، «پس گردنی» و «لبخندی که روی سینه ماند».
راهنمایی : برای خواندن کتاب پس از باز کردن فایل pdf کلیک راست (right click) کرده و گزینۀ Rotate clockwise را انتخاب کنید .
منبع : http://www.roman4u.ir
دانلود رمان دختران بی باک
نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (PDF)
نویسنده : فاطمه کرملاچعب کاربر رمان فوریو
تعداد صفحات : 62
ژانر : ترسناک و طنز و کلکلی
خلاصه رمان :
راجب به چهارتا دختر شیطون و کنجکاو به اسم فـاطمه،رز،شیما،هدی
که علاقه ی زیادی دارن به احضارجن داشتن،که مشکلاتی برای اونا پیش میاد،که در اخر باعث میشه یک اتفاق ناگوار بیفته،رمان تکراری نیست و بر اساس واقعیته و تک تک اتفاقات برای چند نفر اتفاق افتاده بود که همه رو تو رمان نوشتم براتون
دانلود نسخه PDF به صورت کامل Download PDF Version
دانلود نسخه ePub برای آیفون و آندروید و ... Download EPUB Version
دانلود نسخه آندروید با فرمت ApkDownload APK Version
منبع : http://www.roman4u.ir
دانلود رمان اشتباه کردم اشتباه کردی
نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (PDF)
نویسنده : Jasmin کاربر رمان فوریو
تعداد صفحات : 549
ژانر : عاشقانه
خلاصه رمان :
داستان درمورد زندگی یه دختر معمولیه که نه زیبایی افسانه ای داره و نه خیلی شروشیطون و لجبازه..!
اون دقیقا مثل منوتوعه..فقط یه چیزخاص داره!آوین قصه ی ما صداش فوق العادست و علاقه ی زیادی به خوندن داره اما اینو یه آرزوی محال میدونه...تا این که یه روز بطور اتفاقی با یه گروه خوانندگی آشنامیشه و این آشنایی مسیر زندگیشو تغییرمیده..
در ادامه اتفاقای غیرمنتظره ای پیش میاد..چیزایی که حتی فکرشم نمیکنید!
دانلود نسخه PDF به صورت کامل Download PDF Version
دانلود نسخه ePub برای آیفون و آندروید و ... Download EPUB Version
دانلود نسخه آندروید با فرمت ApkDownload APK Version
منبع : http://www.roman4u.ir
نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (PDF)
نویسنده : صبا رستگار کاربر رمان فوریو
تعداد صفحات : 246
ژانر : هیجانی😟ترسناک😱عاشقانه💑
خلاصه رمان :
رمانمون در مورد دخترِ کنجکاوی به نام آلیسِ🍂
که یه شب از خونه میره بیرون ولی چیزایی می بینه که نباید و مسیر زندگیش به کل عوض میشه.
دانلود نسخه PDF به صورت کامل Download PDF Version
دانلود نسخه ePub برای آیفون و آندروید و ... Download EPUB Version
دانلود نسخه آندروید با فرمت ApkDownload APK Version
منبع : http://www.roman4u.ir
دانلود رمان آتیه خونین
نسخه های اندروید (APK) , آیفون و اندروید (EPUB) , جاوا (JAR) و نسخه کامپیوتر (PDF)
نویسنده : طاهره نیرومند(تاتیا) کاربر رمان فوریو
تعداد صفحات : 180
ژانر : غمگین...عاشقانه ...
خلاصه رمان :
این رمان درباره ی دختری به نام «آتیه» است، دختری بیست ویک ساله که بعد از مرگ برادرش که تنها فرد زندگیش بود، مجبور به زندگی کردن با آدمهایی میشه که هیچ شناختی ازشون نداره، ناخواسته دوبرادر عاشق و دلباخته اش میشن . اما آتیه دل در گرو یکی از آنها داره و ...
دانلود نسخه PDF به صورت کامل Download PDF Version
دانلود نسخه ePub برای آیفون و آندروید و ... Download EPUB Version
دانلود نسخه آندروید با فرمت ApkDownload APK Version
منبع : http://www.roman4u.ir
نام کتاب رمان : قلب سوخته
دانلود رمان
نام نویسنده : س.شب
حجم رمان قلب سوخته : ۵ مگابابت
خلاصه داستان رمان قلب سوخته :
درباره دختری که یک زندگی معمولی داره ولی دریک شب بارانی اتفاقی براش میافته که سرنوشته شو تغییر میده.عشق ممنوعی رو تجربه میکنه که راه فراری ازش نداره
با صدای مادرم از خواب بیدارمی شم .
._پا شو دختر چقدر میخوابی مگه تو ساعت۸کلاس نداری!
بازم کلاس سر صبح! یکی نیست بگه اگه صبح نمی تونی بیدار شی مگه مرض داری کلاس ور میداری.
تازه داشتم خمیازه میکشیدم که باز مامان صدا کرد!
این دفعه داد میزد سپیده!!
من موندم اول صبحی مامان چه انرژی داره. از تو اتاق همین جوری که روتخت دور خودم می پیچیدم ،
_بیدارم بابا.
باچشمای که فقط یکیشو به زور باز نگهداشتم به طرف دستشویی میرم داشتم ازخواب میمردم.
به زور دست وصورتمومیشورم بهطرف اشپزخونه میرم.
مامان داشت صبحانه رو میز میزاشت.
_سلام خوشگله چطوری.
_مامان :خودتو لوس نکن دختر ۲۶سال داری. من باید سر صبح هنجرمو پاره کنم من هم قد تو بودم دوتا بچه داشتم.
_ای بابا باشه عشقم چرا ناراحتی قول میدم دفعه دیگه زود بیدار شم.
مامان:اره جون خودت همیشه همین قولو میدی،بعددوباره تکرار میکنی.
_باشه حالا صبحانه رو رد کن بیاد تالیلا کلمو نکنده.
_مامان:دختر توکی میخوای این رفتارای پسرونه رو کنار بزاری ردکن بیاد
یعنی چه مثلا مهندس مملکتی.
_اولا تا سرکار نرفتم ادعای مهندسی ندارم بعدا این جوری باحال تره.
_مامان:همش تقصیر این باباته که باهات مثل پسرا رفتار کرده،خوبه حالا
سارا مثل تو نشد .
_مامان تو همیشه سارا رو بیشتر دوست داری!
مامان:کی گفته شما هردو برام عزیزید.
_باشه ایول خوشگله.
مامان:سپیدههههههههه.
_جان ببخشید ترک عادت موجب مرض است.
یک قورت از چایم رومیخورم یک لقمه هم بقول لیلا دوستم اندازه کلش میکنم تو دهنم میرم که حاضرشم.
دانلودرمان برای اندروید،تبلت با فرمت apk
نام رمان :آندیا
دانلود رمان
نام نویسنده :Marya 1381
ژانر:طنز،کل کلی،عشقولانه
خلاصه:
یه پسر شیطون…یه دختر فوق شیطون…هردو جراح قلب هستن…این آقا پسر ما قراره از آمریکا بیاد و توی بیمارستانی که دخترمون اونجا کار میکنه مشغول کار بشه…ولی این دختر ما یکم حسوده دلش نمیخواد کسی بهتر از اون باشه.
نام رمان : فاجعه ی رمانتیک
دانلود رمان
نویسنده : Neda.r-a
ژانر:عـــــــــــاشقانه – اجـــتمـــــــــاعی – مــــعمـــایــی
لوکیشن: اصفهان
شخصیت های اصلی داستان:
معنی اسم آیـــســان: زیبا ، مانند ماه.
معنی اسم هــیـــراد:کسی که چهره ای شاد و خوشحال دارد.
خلاصه:
آیســان خانوم ستوده دختری با نقاب غرور به مدت یک ماه مدیریت شرکت
برادرش رو قبول میکنه.البته به شرطها و شروطها که با خوندن رمان متوجه
این شرط ها خواهید شد. آیسان با تمام توان سعی داره خوانوادشو با
چنگ و دندون به حالت قبل دربیاره. در این بین اتفاقات هیجان انگیزی رخ
میده که باعث یک سری تغیرات توزندگی آیسان میشه .
منبع : http://romandownload.mihanblog.com
ژانر رمان:عاشقانه
دانلود رمان جدید
مقدمه:
میخواهم مرور کنم زنه در آیینه را
زنی خسته از بازی زمانه را
میخواهم خلاص کنم زنه اسیر را
زنی به زنجیر کشیده در اسارت یار را
میخواهم رها کنم روح سختی کشیده را
خلاص شوم از شر جسم خاکی
خلاصه:
میخواهم از زنی بگم که همیشه دنیا برعکس تصوراتش چرخید …دختر قصه ما تو خانواده مذهبی و بین ۳ تا پسر بزرگ میشه …با موافقت حاج باباش کاملا سنتی ازدواج میکنه….درست زمانی که تو قلبش نسبت به همسرش حسی پیدا میکنه و خدا ثمره زندگیشون رو میده….طوفانی سهمگین میاد و زندگیشون رو از هم می پاشونه…حالا میخواهیم همراه بشیم ببینیم زنه قصه ما در مقابل سختیها چطور دوام میاره
قسمتی از داستان
وقتی مامان میره سریع میپرم سر کمد تا لباس راحتیم رو عوض کنم چون این حاج بابای ما بدش میاد دختر باز بگرده.
یک بلیز آستین بلند همراه یک شلوار دمپا گشاد بر میدارم و میپوشم…شونه رو برمیدارم و موهای بلندم رو شونه میزنم
بابا هیچ وقت بهم اجازه کوتاهی مو نمیده میگه همه زیبای زن به موهای بلندش ،حاج بابا دیگه…به تصویرم تو آیینه نگاه میکنم …زیبای افسانه ای و خاصی ندارم اما مامان میگه چهره معصومی دارم.
راست میگه همین چهره معصومم باعث شده بابا اجازه بده حداقل دیپلم بگیرم
مامان- کجا موندی پس
صدای بلند مامان من رو به خودم میاره…سریع موهام رو میبندم و به طبقه پایین میرم همه اعضا خانواده طبق معمول تو آشپزخونن…
من- سلام به همه
حاج بابا سرش رو بلند میکنه و با چهره ای که همیشه عبوسه نگاهم میکنه..سرم رو پایبن میندازم همیشه از حاج بابا میترسیدم.
قلب مهربونی داشت اما چشمهاش همیشه ترسناک بود اما تا به حال از گل کمتر بهم نگفته
حاج بابا – باز نشستی
با تعجب سرم رو بلند میکنم صدای خنده عباس (برادر سومم و البته کمی تا قسمتی دلقک خانواده) میپیچه.
حاج بابا با اخم نگاهش میکنه …خوب خدا رو شکر نیشش بسته شد
منبع : http://romandownload.mihanblog.com
ژانر: عاشقانه و خانوادگی
زبان: اول شخص هست و توسط شخصیت ها بیان میشه و تو بعضی قسمت ها راوی ماجرا رو بیان میکنه.
خلاصه:
داستان عشــقی جـاودان … بر پایـه ی هزاران تهـمت
جنـگی نابرابر با عشـقی پـاک و بی ریا
داستان یک زنـدگـی … یک تولــد…
برملا شدن پشـت پرده ای پر رمز و راز
داستان زنـدگی را در لحظـاتی کوتاه نمیـتوان فـاش کرد!!
و داســتان ادامــه دارد…
منبع : http://romandownload.mihanblog.com
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.book4.ir
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از بهاره.غ عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
صدایش در گوشم می پیچد.
صدایی که می گفت: این تویی که به بارون معنا دادی... این تویی که بارونو واسه من قشنگ کردی... باران من تویی!
باران دیگر باران نیست... آن باران سوخت... آن باران آتش گرفت!
بارانی که می سوزد باران نیست... کویر است... صحراست... خس و خاشاک است!
قطرات اشکم، همراه با باران سیل آسا روی پستی و بلندی صورتم جاری شده است و من قلبم می سوزد و جانم آتش می گیرد. دستی به روی نیمکت می کشم و حکاکی باران خورده ی روی آن را لمس می کنم... با سرِ انگشتم دوباره روی حکاکی می نویسم: نیمکت باران!
و... یک واو کنده کاری شده، روی چوب نیمکت! کاش ادامه می یافت. کاش میشد نوشت: نیمکت باران و... و او! کاش نام او روی چوب نیمکت حک میشد کنار واو! اما نشد... و این نیمکت، نیمکت باران ماند!
در سرمای پاییزی، گرمای حضورش حس... و عطر تنش را استشمام می کنم! شالم را تا روی لب هایم پایین می آورم و بدون اینکه از زیر تار و پود شال، نگاهش کنم، قصد بلند شدن از روی نیمکت را می کنم... اما او دستم را می گیرد و من در جایم میخکوب می شوم. بی صدا اشک می ریزم و دستم را از قندیل دستش بیرون می کشم... صدای بم و غمزده اش، حالم را خراب تر می کند: بارانم! بارانِ من...
سرم را سمت او می چرخانم و نگاهش می کنم... اما او نمی تواند چشمانم را ببیند... . دستش را سمت صورتم می آورد و شال را پس می زند و من... و من... هق می زنم. به موهایم دست می کشد و نگاهم می کند. چشمانم را می بندم تا نبینم... تا نبینم که می بیند مرا! با پشت انگشتانش، پشت پلک هایم... گونه هایم... پیشانی ام را نوازش می کند و من بیشتر می سوزم... من بیشتر آتش می گیرم... من بیشتر ضجه می زنم. سرم را در آغوش می گیرد و بغض صدایش را مردانه به نمایش می گذارد: نبار باران... .
منبع : http://www.book4.ir
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.book4.ir
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از ROJAN1369 عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
سایدا:
قدم زنان.. شاید هم کشان کشان ..کوچه های تنگ محله را پشت سر گذاشتم و مقابل دروازه ی حیاط ایستادم ..تحمل خستگی چشمم از سر شب بیداری های این چند روزه و تحمل خستگی پاهایم از سر پیاده روی از ایستگاه تا خانه به کنار ..دیگر طاقت صدایی که از سر ضعف و گرسنگی از معده ام بلند شده بود را نداشتم ..برنامه ی چند ساعت آینده را در
ذهنم چیدم ..اول خوردن یک دل سیر غذا و دوم یک چشم سیر خوابیدن .. کلید انداختم و در را باز کردم ..توی این گرما نصف روز درس خواندن چیزی کمتر از کوه کندن نبود ..به لطف آفتابی که با بیرحمی به تمام پهنای زمین می تابید از سروصورتم عرق می بارید.. کفش هایم را پشت در خانه از پاهایم بیرون کشیدم و با برداشتن چند قدم به جلو پله ها را آرام آرام و یکی یکی بالا رفتم و در همان حال داد زدم: مامان مریمی کجایی ؟
صدای مامان از نزدیک ترین فاصله بود احتمالا از توی آشپزخانه..
_ همین جام عزیزم بیا بالا
رسیدم به بالا و کنار در آشپزخانه منتظر خودم دیدمش.. مقنعه و کیفم را از خودم جدا کردم وبه طرفش راه افتادم
_سلام مامانم خسته نباشی
برخلاف چشمش که به وضوح آثار اشک در آن پیدا بود لبش خندید و گفت سلام دخترم توهم خسته نباشی
خیره در چشمانش با نگرانی پرسیدم: چیزی شده مامان چرا گریه کردی؟
انگار یادش نبود من خستگی را هم از چشمش می خواندم اینکه دیگر اشک بود ..سریع انگشتش را سمت گوشه چشمش برد و نم اشک را از آن نقطه پاک کرد ..
_چیزی نیست مادر داشتم پیاز خرد میکردم
وخیلی زود نگاه از چشمم گرفت و برای تغییر جو گفت: برو لباساتو عوض کن دستاتم بشور وبیا ناهار بخوریم
تعجب میکردم از کار مامان.. با وجود اینکه میدانست جز به جزء حرکاتش را تفسیر میکنم باز هم برای توجیه رفتاری که جلوی چشمم عیان میکرد دلیل و بهانه ای می آورد که قطعا یک کودک راهم قانع نمیکرد من که دیگر جای خود داشتم ..مقابلش ایستادم و صد راهش شدم
_ مامان من بچه نیستم.. دیگه بااین دروغای مصلحتی قانع نمیشم. بگو چرا گریه کردی؟
دستی رو سرم کشید و موهایم را از روی پیشانی کنار زد
_ گفتنش چه فایده وقتی که اذیتت کنه ..وقتی که ناراحتت کنه
_اشکالی نداره اگه قراره شما اذیت بشی ،فدای سرت اگه منم اذیت بشم یاناراحت
اشک به چشمش دوید اما سریع پسش زد و گونه ام را بوسید
_برو لباساتو در بیار بعد ناهار باهم حرف میزنیم
تغییر لباس دادم ..دست و صورتم را شستم و به آشپزخانه برگشتم ..طوری برای شنیدن حرفهای مامان عجله داشتم که نفهیدم چطور غذا را از گلویم به پایین می فرستادم ..در حال جمع کردن سفره بودیم که مامان بالاخره لب باز کرد و به انتظار عذاب آور من پایان داد
_امروز آقای عزتی اومده بود دم در ..درباره ی اجاره ی خونه با هم حرف زدیم اما به نتیجه نرسیدیم.. باید سر این ماه خونه رو خالی کنیم
طبق گفته ی خودش ناراحت شدم ..با این اوضاع نابه سامان بی پولی مان جایِ اجاره ای بهتر از اینجا پیدا نمیکردیم ..اگر بعد از رفتن از اینجا آواره می شدیم؟؟ اگر جایی برای زندگی پیدا نمیکردیم؟
چشمهای نگرانم را به مامان سپردم وگفتم :چرا به نتیجه نرسیدین؟ مگه چی می خواست؟
_ حرفش یکی بود می گفت یا رهن کامل یا دوبرابر کردن کرایه ..البته حقم داره تا الانشم از روی قراردادی که سه سال پیش باهاش بستیم داریم اجاره ی خونش و میدیم
پس دیگر امیدی هم به راضی کردن عزتی نبود اگر مامان می گفت حق داشت یعنی حق داشت
_ یعنی هیچ راهی نیست؟ باید خونه رو تخلیه کنیم؟
آه کشید
_می گفت اگه قبول کردین که این مقدار کرایه خونه روهم بدین از این به بعد باید به موقع و سرماه باشه نه مثل قبل چهار ماه به چهار ماه
_با این شرایطی که ماداریم برامون هزار تومنم هزار تومنه پس نمی تونیم بیشتر از این کرایه بدیم مگه اینکه رهن و یه کاریش کنیم
_ خودمم به رهن فکر میکردم یه مقدار پول از آقای فتحی طلب دارم ولی کفاف نمیده ببینم می تونم ازش بخوام یه خرده پول دیگه به عنوان پیش پرداخت بهم بده تا بعدن براش کار کنم و تسویه کنم
عملی شدن حرفهایش ممکن بود.. اما حتما به قیمت اضافه کاری و خستگی بی اندازه.. فشار مشکلات زندگی تا همین جاهم مامان را از پا در آورده بود.. تحمل فشار بیش از این دیگراز توانش خارج بود .هرچند که تحمل می کرد،بی منت و با تمام وجود.. نزدیک شد.. گونه ام را نوازش کرد
_تو نگران نباش عزیزم خدا بزرگه و حلّال مشکلات
دستش را از روی گونه ام گرفتم و انگشتانش را به آرامی در مشتم فشردم _مامان کاری از دست من برمیاد ؟می خواین یه کاری پیدا کنم که بعد از دانشگاه...
اجازه ی ادامه دادن به حرفهایم را نداد
_هیس..تو به من قول دادی و قسم خوردی که جز به درست به چیز دیگه ای فکر نکنی پس نه قسمتو بشکن نه قولتو
چاره ای نداشتم حرف روی حرفش نمی آوردم باید میگفتم چشم نمیشکنم
و گفتم..
منبع : http://www.book4.ir
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.book4.ir
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از زهرا.م عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
دو هفته ای میشد که خبر مرگ سارا رو به خانوادش داده بودن مشکل این بود که جسدشو پیدا نکرده بودن فقط گفتن که اون خودکشی کرده.
سارا دختر شادو مهربونی بود مرگ اون نه تنها روی پدرومادرش تاثیر گذاشته بود بیشتر از همه دوتا برادراش ضربه خورده بودن چون به خواهر بزرگشون علاقه مند ووابسته بودن .
برادراش عصبانی بودن با گذشت زمان نه تنها با مرگ خواهرشون کنار نیومدن بلکه تشنه انتقام هم بودن تشنه انتقام از کسی که این دوتا برادر مقصر مرگ خواهرشون میدونستنش.
سهیل ته تقاری بود و شاهین هم بچه وسطی . شاهین نزدیک سی سالش بودو جدا زندگی میکرد و سهیل ۲۵ ساله وباپدرو مادرش زندگی میکرد اتاق خواهرشون هم دست نخورده مونده بود حتی بعداز ازدواج سارا مادرشون دست به اتاق سارا نزده بود. سهیل خونه برادرش بود.
سهیل:شش ماه گذشته! من نمیتونم فراموش کنم…هر شب خواب سارارو میبینم.
شاهین:میگم که..بیا پیداش کنیم…اونی که زندگی سارا رو خراب کردومیگم…من نمیتونم و نمیخوام که ببخشمش.
سهیل:از کجا پیداش کنیم؟.
شاهین:یادته سارا بهت زنگ زد که شوهرشو با اون دیده؟ میریم همونجاو پرس و جو میکنیم واون دخترو گیر میاریم…تووسارا رفتین واز نزدیک دیدینشون پس باید یادت باشه که اونجا کجاست .
سهیل:یادمه! هیچوقت یادم نمیره که اون لحظه سارا چه گریه ای پیش من کرد… شوهرش عاشق اون زن شدو خواهر من هر شب کابوس اون زن و میدید…رفت شمال…ای کاش ما هم با سارا میرفتیم شمال…شاید اگر یکی از ماها باهاش میرفتیم اون الان زنده بودو خودشو نو دریا غرق نمیکرد…
شاهین:خودتو مقصر ندون! شوهرش که از این مملکت رفت…ولی من نمیزارم که اون دختره ازدستمون فرار کنه…به هیچ وجه.
روز بعدش بی هیچ معطلی باهم راه افتادن ورفتن همونجایی که سهیل و سارا یه زمانی رفته بودن.
منبع : http://www.book4.ir
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از منا معیری عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
گره ی کراواتش را شل کرد و دور گردن آزاد گذاشت.دگمه های اول پیراهنش را باز کرد و انگشتانش را از بازی یقه داخل فرستاد.چنگی به عضلات گرفته ی گردنش زد و آخی گفت.آرش پا روی پا اند اخته بود و براندازش می کرد.گوشه ی ابرویش بالا رفت:چته زل زدی به من..؟
ـ به هر کی رو زده بودم نه نمی گفت..پاشو دیگه..
تکیه داد به کاناپه و گوشی موبایلش را لمس کرد:جائی کار دارم..نمی تونم بیام..
ـ کجا کار داری…؟!
نیم نگاهی به ساعت انداخت.دو ساعت زمان داشت تا به قرارش برسد.باید تا خانه می رفت.دوش می گرفت .لباس می پوشید.
ـ تو ذاتت کوروش..کجاها می پری که من نمی دونم..
اخم کرد:میرم برای تمدید قرارداد..باید به تو جواب پس بدم..؟
آرش پقی خندید:تمدید قرارداد..؟! نگووو..جیگرم کباب شد..
بی حوصله ایستاد و کتش را از پشت صندلی برداشت:من دارم می رم…
ـ من فقط بدونم تو این آخر هفته ها کجا تمدید قرارداد داری..فقط بدونم…یعنی هر هفته تمدید قرارداد..!؟ با کجا اون وقت..!؟
نیشخندی به لبش آمد و بی توجه به آرش لپ تاپش را خاموش کرد.
ـ جون کوروش تو کت من نمیره این چرت و پرتا..ولی خوب فعلا بی خیال میشم..
از کنارش رد شد:کار خوبی می کنی پسرم..
ـ پسرم و کوفت..حداقل برای فردا برنامه نذار بریم بیرون..
منبع : http://www.book4.ir
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از مهسا اسدی عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
قدم هایم را مهمان خیابان های بی در وپیکر شهر میکنم…آرام راه میروم…سست قدم میزنم…دست خودم که نیست تمام توانم به تاراج رفته…باران میبارد…شدید میبارد…بی وقفه میبارد…و چشمان من نیز او را همراهی میکند…اشک های تلخ دلتنگی و یاس را بی مهابا بر گونه های سردم میریزم بلکه کمی از دردم کاسته شود….نمیدانم به کجا میروم…میدانی…مقصدی ندارم…فقط دلم رفتن میخواهد…از آن رفتن هایی که دیگر بازگشتی ندارد…همان هایی که با رفتنت تمام آنچه را که داشتی یا آرزوی داشتنشان را….فراموش میکنی و فراموش میشوی….حس و حاله خود را درک نمیکنم…نمیدانم چه میخواهم و حتی دقیقا به چه فکر میکنم…افکارم مشوش و پریشانند…تمرکز ندارم….چیزی راه گلویم را بسته….نفس کشیدن هم برایم سخت شده….خوب که فکر میکنم میبینم علاقه ای هم به نفس کشیدن ندارم…آسمان تیره شده،همانند قلب من…بارانی شده،همانند چشم های من…طوفانی شده،هماننداحساسات من…وجه تشابهم زیاد شده با آسمان….اما خب من دلم این تشابه را نمیخواهد…تو میگویی چه کنم؟؟؟به خداوند سوگند دست از تو کشیده ام…مدت هاست که دست کشیدم…از تو …از لبخندت….از چشمانت…دیگر چه میخواهی لعنتی؟؟؟که بی خیال خیالت بشوم….باشد هرچه تو بگویی….”بیخیال خیالت میشوم…و میسپارمت به دست “او”…اما چه کنم که “او”فقط یک ضمیرسوم شخص غایب نیست…”او”کسی است که تمام هستی این “اول شخص مخاطب حاضرت “را …به آتش کشیده…آتش…”به خداوند سوگند که میخواهم کنار بگذارم اما نمیشود..درد من میدانی چیست؟؟؟لعنتی نمیشود دوستت نداشت….بخداوندی خدا نمیشود…قدم هایم دیگر توان ندارند…دو قدم دیگر برداشته یا نداشته نمیدانم…سقوط میکنم گویی عمق فاجعه هر لحظه مشهود تر میشود برای ذهن نا آرامم…افتادم …گویی از بلندی افتادم و تمامم پوچ شد …من قبل از این هم معنی سقوط را فهمیده بودم به گمانم…در یکی از کوچه های همین شهر بود..در مقابل چشمانه بهترینم…تجربه کردم سقوط را…طوری زمین خوردم که هنوز هم امیدی به جمع شدن تکه تکه های این قلب شکسته ندارم…
منبع : http://www.book4.ir
دانلود رمان یک نگاه | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل, دانلود کتاب اندروید, دانلود رمان عاشقانه pdf, دانلود کتاب 95 , دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب برای اندروید
♦ نام رمان: یک نگاه
♦ زبان: فارسی
♦ ژانر رمان: طنز عشقی
♦ تعداد صفحات: 238
♦ نوع فایل: pdf , epub , apk
♦ حجم کتاب رمان عاشقانه: 724 کیلوبایت ، 223 کیلوبایت ، 4.83 مگابایت
♦ نویسنده: Nasimrah
♦ توضیحات:
آدما وقتی احساس میکنن وجود یه نفر تو قلبشون در حال تپشه ناخودآگاه بدون فهمیدن طرف ازش نگاه بر میگردونن،نمیتونن باهاش چشم تو چشم حرف بزنن،وقتی تو چشماش نگاه میکنن هول میشن.سرمو انداخته بودم پایین،عشقم بعد مدت ها ندیدنش بدون هیچ خبری رفته بود،دوستم(فواد) مجبورم کرده بود تو ویلایی باشم که آدماشو نمیشناسم و هیچ چیز فاجعه تر از این نبود که دلم پیش یکیشون گیر کنه و ندونم چطور با مهلت یه ماهه ای که دارم باید کنار بیام.این رمان زیبا رو در ادامه مطلب از بلاگ دانلود کنید...
دانلود رمان یک نگاه | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل
دانلود رمان برای اندروید ، تبلت با فرمت apk
دریافت
حجم: 724 کیلوبایت
دانلود رمان برای آیفون ، آیپد با فرمت epub
دریافت
حجم: 223 کیلوبایت
دانلود رمان برای کامپیوتر ، موبایل با فرمت pdf
دریافت
حجم: 4.83 مگابایت
منبع : http://lovelyboy.blog.ir
دانلود رمان در ازای مرگ پدرم | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل, دانلود کتاب اندروید, دانلود رمان عاشقانه pdf, دانلود کتاب 95 , دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب برای اندروید
♦ نام: در ازای مرگ پدرم
♦ زبان: فارسی
♦ تعداد صفحات: 306
♦ نوع فایل: pdf , epub , apk
♦ حجم کتاب رمان عاشقانه: 938 کیلوبایت ، 345 کیلوبایت ، 4.61 مگابایت
♦ نویسندگان: نازنین آقایی و فاطمه زایری
♦ توضیحات:
یه پشتیبان ….یه تکیه گاه ….یه مامن امن ……از دست میره…از دستای دختری میره که سهمش از خانواده فقط یه پدر بود ….پدری که براش پدر بود،مادر بود وقوم و خویش…وبه نوعی تمام دنیاش!
بعد از مرگ پدرش زندگیش دستخوش تغییراتی میشه….یه پدر جدید وارد زندگیش میشه ….پدری که اومده تا جبران کنه…..تا ادای دین کنه….این پدر اون رو وارد زندگی جدیدی میکنه دختر چادری ما با اعتقادات مذهبیش تو این زندگی جدید،دل از مردی میبره که به اندازه ی ستاره های هفت آسمون خدا دوست دختر داره …دل از مردی میبره که عمق گناهاش بیشتر از عمق خلیج فارسه ..تو این رمان شاهد عاشق شدن یه مرد ناپاک میشیم که اسمش پاکانه و دختری که نشانه پاکی میشه برای این مرد ناپاک …دختری که اسمش آیه ست.این رمان زیبا رو در ادامه مطلب از بلاگ دانلود کنید...
دانلود رمان در ازای مرگ پدرم | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل
دانلود رمان برای اندروید ، تبلت با فرمت apk
دریافت
حجم: 938 کیلوبایت
دانلود رمان برای آیفون ، آیپد با فرمت epub
دریافت
حجم: 345 کیلوبایت
دانلود رمان برای کامپیوتر ، موبایل با فرمت pdf
دریافت
حجم: 4.61 مگابایت
منبع : http://lovelyboy.blog.ir
دانلود رمان فصل وصل | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل, دانلود کتاب اندروید, دانلود رمان عاشقانه pdf, دانلود کتاب 95 , دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب برای اندروید
♦ نام: فصل وصل
♦ زبان: فارسی
♦ ژانر رمان: اجتماعی عاشقانه
♦ تعداد صفحات: 269
♦ نوع فایل: pdf , epub , apk
♦ حجم کتاب رمان عاشقانه: 872 کیلوبایت ، 264 کیلوبایت ، 3.54 مگابایت
♦ نویسنده: فرناز حسینی
♦ توضیحات:
رمان فصل وصل داستان دختری بنام مایساست که در ابتدای داستان با بعد افسرده اش آشنا میشیم و با ورود پسری به زندگیش که در واقع حکم ناجیش رو داشته،به کل روحیاتش تغییر میکنه.در ابتدا داستان میشه گفت روی یک خط راست سیر میکنه از وسطای داستان فراز و فرود زیادی داره و نمیشه اتفاقات قسمت بعدی داستان رو حدس زد.در اواسط داستان به کل ممکنه ناامید بشید اما پایان خوش و زیبایی داره.این رمان زیبا رو در ادامه مطلب از بلاگ دانلود کنید...
دانلود رمان فصل وصل | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل
دانلود رمان برای اندروید ، تبلت با فرمت apk
دریافت
حجم: 872 کیلوبایت
دانلود رمان برای آیفون ، آیپد با فرمت epub
دریافت
حجم: 264 کیلوبایت
دانلود رمان برای کامپیوتر ، موبایل با فرمت pdf
دریافت
حجم: 3.54 مگابایت
منبع : http://lovelyboy.blog.ir
دانلود رمان عشق فیزیکی | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل, دانلود کتاب اندروید, دانلود رمان عاشقانه pdf, دانلود کتاب 95 , دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب برای اندروید
♦ نام رمان: عشق فیزیکی
♦ زبان: فارسی
♦ ژانر رمان: عاشقانه
♦ تعداد صفحات: 130
♦ نوع فایل: pdf , epub , apk
♦ حجم کتاب رمان عاشقانه: 838 کیلوبایت ، 185 کیلوبایت ، 1.86 مگابایت
♦ نویسنده: فاطمه سادات
♦ منبع: نگاه دانلود
♦ توضیحات:
از زمانی که چگالی عشقت بر روی قلبم سنگینی میکرد یا از وقتی که وزن عشق تورا با شتاب جاذبه چشمانت اندازه گرفتم من و تو جذب شدیم مانند دو قطب آهنربا.من زن بودم و تو مرد اما شتاب جاذبه عشقمان مانع جداییمان شد.و حالا نیروی عشقمان باعث میشود که تو کار کنی و من اندازه بگیرم با خط کشی که اعداد آن از جنس فیزیک است.آری یافتم فیزیک ابتدای کار ما بود.این رمان زیبا رو در ادامه مطلب از بلاگ دانلود کنید...
دانلود رمان عشق فیزیکی | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل
دانلود رمان برای اندروید ، تبلت با فرمت apk
دریافت
حجم: 838 کیلوبایت
دانلود رمان برای آیفون ، آیپد با فرمت epub
دریافت
حجم: 185 کیلوبایت
دانلود رمان برای کامپیوتر ، موبایل با فرمت pdf
دریافت
حجم: 1.86 مگابایت
منبع : http://lovelyboy.blog.ir
دانلود رمان تلنگر عشق | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل, دانلود کتاب اندروید, دانلود رمان عاشقانه pdf, دانلود کتاب 95 , دانلود کتاب رمان ایرانی, دانلود کتاب برای اندروید
♦ نام: تلنگر عشق
♦ زبان: فارسی
♦ تعداد صفحات: 204
♦ نوع فایل: pdf , epub , apk
♦ حجم کتاب رمان عاشقانه: 1.2 مگابایت ، 401 کیلوبایت ، 2.41 مگابایت
♦ نویسنده: سمیرا خانوم
♦ توضیحات:
درباره ی دختری به اسم سونیا هست که متولد مشهد هستش که دانشگاه تهران قبول میشه و برای اینکه تو تهران تنها نباشه پدرش اونو میفرسته خونه ی دختر دوستش که اون هم همون دانشگاه سونیا هست .برادر این دختره هم تو همون دانشگاهه ولی ترم بالاییه و اینکه دختر دوست باباش رادا و سونیا توی واحد روبه رویی رایان .داداش رادا زندگی میکنن تو تهران و خلاصه تو این دانشگاه اتفاقاتی پیش میاد که...این رمان زیبا رو در ادامه مطلب از بلاگ دانلود کنید...
دانلود رمان تلنگر عشق | اندروید apk ، آیفون pdf ، epub و موبایل
دانلود رمان برای اندروید ، تبلت با فرمت apk
دریافت
حجم: 1.2 مگابایت
دانلود رمان برای آیفون ، آیپد با فرمت epub
دریافت
حجم: 401 کیلوبایت
دانلود رمان برای کامپیوتر ، موبایل با فرمت pdf
دریافت
حجم: 2.41 مگابایت
منبع : http://lovelyboy.blog.ir
لینک دانلود :
دانلود رمان شایعه،اجبار،عشق برای pdf ، اندروید،کامپیوتر
لینک دانلود :
دانلود رمان راز شاهزاده شهر جادو برای pdf،اندروید،کامپیوتر
لینک دانلود :
دانلود رمان در خلوت خاطره ها برای اندروید،pdf،کامپیوتر
دانلود رمان رخ دیوانه برای جاوا، اندروید،pdf،ایفون
نام نویسنده:sarihane
ژانر:احساسی
گاهی وقتها قلب یک انسان پر از رازهای نهفته است
گاهی وقتها قلب یک انسان پر از درد دلهایی است که به زبان آوردنش
سخت است . من نیز درد دلم را ، درد دل همه را بی پرده و ساده
مینویسم تا همه ساده بخوانند و ساده درک کنند .
قصه من قصه دلدادگی تنها نیست قصه جدایی قصه خیانت وشاید تولدی دیگر
مقدمه:گاهی یک جمله یک زندگی جهنم میکنه گاهی یک جمله زندگی
بهشت هر چیزی ممکن پس فکر کن حرفت به طرف مقابلت بزن.
-دقیقا نمیدونم این بار چندم طول این چهار دیواری ۳*۴ طی میکنم بارها به
صفحه گوشیم نگاه میکنم.
شاید حتی یک پیام این دل نگرانی ازم دور کنه،اما هیچ چیز امیدوار کننده
ای نیست
با زنگ خور گوشیم از فکر بیرون میام نگاهم روی صفحه گوشیم قفل میشه
فقط یک کلمه توی ذهنم دوران پیدا میکنه خودش… دکمه اتصال میزنم
اجازه حرف بهش نمیدم معلوم هست کجایی کسرا میدونی چند بار زنگ زدم میدونی
چقدر پیام دادم در دست رس نبودی نمیگی نگران میشم کجایی الان چهار
ساعت پیش باید رسیده باشی
و فقط سکوت که باعث میشه ساکت باشم
خانم شیرازی؟خودم هستم بفرمایید !؟ میتونم بپرسم گوشی برادر من چرا پیش شماست؟
شما چه نسبتی با اقای شیرازی دارید ؟
اقا گفتم که گوشی برادرم پس منم میشم خواهرش
متاسفانه خبر ناگواری براتون دارم !
چه اتفاقی افتاده اقا نصف جان شدم ؟
متاسفانه ایشون تصادف کردن
چی تصادف الان کجاست ؟
خانم محترم تشریف بیارید خودتان متوجه میشید.
کجا باید بیام
منبع : http://www.negahdl.com
دانلود رمان سه تفنگدار شیطون برای جاوا، اندروید،pdf،ایفون،ایپد
نام : سه تفنگدار شیطون
نویسنده : فاطمه موسوی
ژانر: طنز
جلد:اول
شخصیت های مونث: آیدا….یاسی…فاطمه
شخصیت های مذکر: متین…اردلان…علی…سمیر
منبع : http://www.negahdl.com
دانلود رمان سیـزده،هشتادو نه برای جاوا، اندروید،pdf،ایفون
نویسنده :حدیثه اسماعیلی
خلاصه:
آیه دختری با سرگذشت و سرنوشتی،جالب!
این دختر تو بچگیش مشکلاتی داشته و ترسهایی رو تجربه کرده که بعد از
بیست و یکسال نمیتونه فراموششون کنه.
ترسوندن آیه تو بچگیش،سرگرمی نوه های بزرگ فامیل بود و خیلی هارو
به خنده مینداخت!
ترس هایی که شاید با روح و روان دختر،بازی کرده.
سعی میکنه فراموش کنه اما یکبار دیگه،تو سن بلوغش،کسی دست رو
نقطه ضعف آیه میذاره و دوباره زندگی اون رو درگیر میکنه…اینبار بدتر از
همیشه…اینبار احساسات هم درگیره…
ولی این سال،سالی نیست جز..
سیــــــزده،هشتادو نه!
اون دختر،حالا بیست و یکسالشه،دختری پر از ترس و دلهره!
آیه داستان ما دختری عصبیه و مجبوره بخاطر درمان خودش و از بین بردن
ترسهایی که زندگیش رو نابود میکنن از یکی کمک بگیره!
و چه کسی بهتر از یک روانشناس؟!
سیـــزده،هشتــادو نه!
حدیثــــه اسماعیلـــی!
سیــــزده،هشتادو نه:
گاز بزرگی به همبرگرم زدم و همین باعث شد نصف مواد از زیرش توی کیسه بریزه.مهرناز همونطور که سیب زمینیش رو میخورد گفت:
چند شبه رعایت نمیکنی ها!بااین وضع چاق میشی.
بیخیال شونه ای بالا انداختم و گفتم:
نمیتونم از گشنگی بمیرم که.بیخیال بابا!نوشتی جزوه هارو؟
خودکارش رو پایین انداخت و گفت:
آره.یادت باشه کپی بگیرم برات!
زیر لب یه “خب” گفتمو یه گاز دیگه به همبرگر زدم!
ساره لگدی به پام زدو آروم گفت:
عین آدم بخور.آبرومونو بردی!
آدمه گشنه این چیزا سرش میشد مگه؟بیخیال غذام رو جوییدم.بیخیال چشم غره های ساره!غذامون که تموم شد یا بهتره بگم من که سیر شدم از جا بلند شدیم و از رستوران بیرون
منبع : http://www.negahdl.com
تعداد صفحات : 14